با «مرگ بر» به جایی نمیرسیم!
نلسون ماندلا در زندان انفرادی طولانیاش به این اندیشید که «چگونه میتوان کاری کرد که به جای اینکه هر از چند گاهی، جای زندانی و زندانبان عوض شود، نیاز به زندان از بین برود»
عصر ایران نوشته: 1. خطاب به هموطنان رنجدیده و بغضآلودم
کانال عصر ایران در تلگرام
اینجا جایی است که با «مرگ بر» به آن رسیدهایم!
با «مرگ بر گفتن»، نیازمان به «مرگ بر گفتن» هیچگاه مرتفع نخواهد شد!
شاید فقط کسانی را «دوست» محسوب میکنید که تشخیصتان را تأیید و هیجانتان را تشدید کنند، یعنی کسانی که در مرام، احساسات و حرکت شما «ذوب» باشند، شاید هرکس را که به تصمیم، حرکت و تلاشتان نقدی وارد کند، حتّی آن دسته از منتقدان هزینه دادۀ حکومت را که دیدگاهشان اندکی با شما زاویه دارد، «دشمن» بدارید، امّا از شما درخواست میکنم مطالب اندیشمدان و صاحبنظران آزاده را پیگیری و در مورد آنها تأمّل کنید، زیرا:
دشمن دانا به از نادانِ دوست! (بخوانید: «ناقد» دانا به از نادانِ «مدعی»!)
نلسون ماندلا در زندان انفرادی طولانیاش به این اندیشید که «چگونه میتوان کاری کرد که به جای اینکه هر از چند گاهی، جای زندانی و زندانبان عوض شود، نیاز به زندان از بین برود»، او راهش را یافت و آفریقای جنوبی را از چرخۀ نحس «عوضشدن جای زندانی و زندانبان» نجات داد. گاندی نیز به جای عوضکردن جهتِ خشونتورزی، «خشونت» را از میان برداشت.
آیا وقت آن نرسیده است که ما نیز از تکرار «مرگبر»، «میکُشم» و «بمیری» دست برداریم و بغضمان را در مسیری هدایت کنیم که «نیاز به مرگ بر گفتن» برای همیشه مرتفع شود؟!
اگر «مطالبهگری و کنترل مدنی قدرت و حکومت» را یاد نگیریم، نتیجۀ اعتراضاتمان هر چه که باشد، آیا آیندۀ روشنتری پیش رویمان خواهد بود؟!
به نظرم، همگی باید تلاش کنیم که سیلی که درحال شکلگرفتن است، بهجای تکرار چرخههای تاریخی، در مسیر صحیح (مطالبهگری مدنیِ مؤثّر) به حرکت درآید؛ از یک سو، نگذاریم این موج فروکش کند زیرا ساختار رسمی نشان داده که فقط در این صورت است که ما را میبیند (شاهدش گفتگوهای متفاوت و چالشی است که طی این چند شب از تلویزیون پخش شد) و از سوی دیگر، نگذاریم به خشونت و آشوب میل کند.
از انتشار و بازنشر فیلمها و مطالبی که صرفاً جنبۀ احساسی و هیجانی دارند خودداری کنیم، با وسواسی زیاد، سعی کنیم خردمندانهترین و راهگشاترین تحلیلها و توصیهها را بیابیم و بازنشر دهیم.
2. خطاب به مسئولان
با «سرکوب و زدن» فقط نیاز به سرکوب و زدن بیشتر خواهد شد.
این رویه پایان تلخی دارد، پایانی که دیر و زود دارد امّا سوخت و سوز ندارد. فرقی هم نمیکند که نظامی اسلامی یا غیراسلامی باشد، این سنّت الهی است و تجربۀ بشری و حکومتها در طول تاریخ نیز آن را ثابت کرده است. اگر خدای ناکرده، سیل مردم معترض دربگیرد، چه بهحق باشند و چه ناحق، هیچ سپاه و سلاحی دربرابر آنها یارای مقاومت ندارد.
اگر در مورد حجاب معتقدید که «نظر مردم شرط نیست»، «بهخاطر تبعات منفی تلاش برای پیادهکردن حجاب (فاصلهگرفتن بخشی از جامعه از دین و نظام و غیره) نمیتوان از این تلاش دست برداشت» و «حتّی بهخاطر جلوگیری از ریختهشدن خون معترضان نیز نمیتوان از تلاش برای تحقق حجاب کوتاه آمد»، لااقل برای حفظ نظام -که از اوجب واجباتش میدانید- کمی کوتاه بیایید.
آیا جز این است که با هر سرکوب موفق، فاصلهها و بغضها بیشتر میشوند؟! این شکاف و بغضهای فزاینده تا کی میتوانند تحمّل و کنترل شوند؟!
درخواست میکنم، برای تصمیمگیری دربارۀ این موقعیت حساس، به اذهان خود و نزدیکانتان اکتفا نکنید؛ جایی که رسیدهایم، یعنی کاهش چشمگیر اعتماد، امید و نشاط در جامعه، مشارکت زیر 50 درصد در انتخابات، شکاف فزاینده میان بخش قابل توجّهی از جامعه با ساختار رسمی، فاصله گرفتن بخش قابل توجّهی از دین، رشد تصاعدی مفاسد اقتصادی، تورّم کمرشکن مستمر، بیکاری، بحران آب، سیکل تکرار شوندۀ اعتراضهای خیابانی و اینکه برای اثبات عدم ضربوشتم مهسا امینی مجبورید زنان، دختران، مردان، جوانان و پیران زیادی را بهشدّت بزنید(!) محصول تصمیمها، سیاستها و راهحلهایی است که با اکتفا به اذهان خودتان و نزدیکانتان اتّخاذ کردهاید.
شاید دوست دارید فقط نظرات کسانی را بشنوید که شما را سفید مطلق ببینند و در فهم و سلائقتان «ذوب» باشند، شاید شنیدن، عملکردن و حتّی تحمّل تحلیلها و توصیههای منتقدان و اندیشمندانِ مستقلی که «خودی»شان نمیدانید برایتان تلخ باشد امّا:
«ناقد» دانا بلندت میکند / بر زمینت میزند نادانِ «مدعی»!
خوشبختانه، هنوز شخصیتهای نمادینی که بههرحال، برای بخش قابل توجّهی از مردم معترض وجاهتی دارند زنده هستند و هرچند در بند یا محدودیت باشند، بسیاری از آنها درصورت لزوم، برای همکاری با حکومت در جهت اصلاح امور و آرامکردن معترضان آمادگی دارند.
3. خطاب به اندیشمندان
صاحبنظران، اندیشمندان و استادان دانشگاه! بهعنوان عضو کوچکی از جامعه خواهش میکنم، حتّی اگر تاکنون با توجیههای مختلف صرفاً بر تقویت رزومه، ارتقاء و امثال آن تمرکز داشتهاید، در این شرایط حسّاس، سکوت خود را بشکنید و بیشازپیش به مسئولیت اجتماعی خود بپردازید.
جامعه نیازمند کنشگری فعال شماست، بهواسطۀ لقب و عنوانی که دارید، نسبت به امروز و آیندۀ جامعه مسئول هستید.
در جامعهای که آزادی بیان بهصورت کامل وجود داشته باشد، مردم و مسئولان برای شنیدن نظرات نخبگان تشنگی داشته باشند و شرایط اقتصادی مطلوب نیز فراهم باشد، دیگر چه نیازی به کنشگری و راهنمایی شما هست؟! هنر این است که در همین شرایط موجود برای اثرگذاری مثبت در جامعه چراغی بیفروزید و راهی بیابید. اگر فکر میکنید در این جوّ هیجانی کسی حرفهای شما را نمیشنود، برای آینده یا با هدف بازترشدن فضا بنویسید. این که ممکن است ما (مردم) و مسئولان آن طور که انتظار میرود قدردان شما نباشیم و به مطالبتان توجه نکنیم، باعث نشود چراغی را که میتوانید، روشن نکنید:
تو نگو «همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟» / تو یکی نهای هزاری، تو چراغ خود برافروز
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر / که به است یک قدِ خوش ز هزار قامت کوز [خمیده]
بهعنوان شاگرد کوچکتان، پیشنهاد و درخواست میکنم از انتشار توصیهها و نقدهایی که مخاطب آنها فقط یک طرف ماجرا باشد خودداری بفرمایید زیرا به تشدید شکافها و قطبیتهایی میانجامد که همگی در آن خواهیم سوخت.
4. خطاب به افراد مرجع و سلبریتیها
از شما نیز درخواست دارم که فعّال و کنشگر باشید امّا:
اوّلاً، نه بر امواج هیجانی تودهها سوار شوید -اگرچه با این کار، بیشازپیش در معرض توجه قرار خواهید گرفت- و نه موضعگیری خود را بر اساس خواست قدرت تنظیم کنید زیرا «بسیار زبونیها بر خویش روا دارد / درویش که بازارش با محتشمی باشد».
و ثانیاً، با وسواس زیادی مطالب اندیشمندان و صاحبنظران را دنبال و بر آنها تأمّل کنید و بر اساس خردمندانهترین و راهگشاترینهایشان موضعگیری نمایید.