بازی مرکب با طعم مرگ و زندگی
سریال کره ای "بازی مرکب"، علاقه مندان جهانی به فیلم و سریال را به خود مشغول کرده است.
رسانهها و شبکههای اجتماعی پر از تحلیل و تفسیر و آنالیز سکانس به سکانس این سریال شده و این سریال ۹ قسمتی چنان موجی به راه انداخته که همه را کنجکاو و ترغیب میکند آن را ببینند و صحنههای خشونتآمیز، قتل و خونریزی، بیرحمی، و بیشتر صفات زشت آدمی را تحمل کند تا آخر قصه را بداند.
در دنیای جادویی تلویزیون و پرده نقرهای، این نخسین بار نیست که مردم و رسانهها درباره فیلم و سریالی صحبت میکنند، اما چنین اقبالی به یک سریال خارجی با زبان غیرانگلیسی و ناآشنا در جهان کم سابقه است.
بازیهای دوران کودکی که کم و بیش در بسیاری از نقاط دنیا شبیه به هم هستند، نقطه مشترک پیوند آدمهای سراسر جهان با این سریال است. چارچوب قصه در سریال "بازی مرکب"، نه از شرط بندی روی ورزشهای مرسوم و نه بازیهای قمار گرفته شده. تصور نمیشود که بازیهای دوران کودکی که پر از شور و نشاط، خنده و هیجان است، بتواند سنگ بنای سناریویی وحشتناک و خشن و پلی میان مرگ و زندگی آدمها و رهایی از کابوس بدهکاری و بی پولی باشد. این سریال همانند فیلم کرهای "انگل" که سال گذشته چهار جایزه اسکار را برد به فقر، فاصله طبقاتی و بدهکاری به بانکها و موسسههای مالی اشاره دارد که فصل مشترک زندگی اکثر آدمهای جهان است.
آدمها فرقی ندارد که در کجا باشند، هر ماه بخش زیادی از حقوق دریافتیشان مستقیم یا غیر مستقیم به حساب بانکها و شرکتهای بزرگ و کوچک واریز میشود و افراد بیکار یا کم درآمد ماه به ماه بیشتر در گرداب این بدهکاری فرو میروند و پیوسته به دنبال راهی برای نجات از این گرداب هستند و حاضرند دست به هرکاری بزنند.
۴۵۶ نفر از کسانی که با پای خودشان وارد این بازی میشوند نمادی از آدمهایی در جهان هستند که به دنبال راهی میگردند تا ظرف یک شب پولدار شوند و بدهیشان صاف شود. سایتهای خبری و شبکههای مجازی پر از آگهیهای جورواجور برای پولدار شدن سریع و آسان است؛ سایتهایی که ادعا میکنند "اگر به دنبال درآمد میلیونی در روز هستید ما راه و چاه را به شما نشان میدهیم. "
سریال "بازی مرکب" میگوید بیشتر آدمهای فقیر و ثروتمند در یک چیز با هم مشترکاند و به نقطهای رسیدهاند که از زندگیشان لذتی نمیبرند. پولدارها تصمیم میگیرند برای لذت بردن از زندگی و گرم شدن دورهمیشان، به جای شرط بندی روی اسب و اینجور مسابقهها، روی انسانها شرط بندی کنند و آدمهای فقیر نیز برای نجات از فلاکتی که در آن به سر میبرند بازیگران یا مهرههای این بازی شوند.
در جای جای روایتی که سریال بازی مرکب به بیننده نشان میدهد، هر کسی میتواند خودش را در قالب یکی از شخصیتهای سریال ببیند یا کسانی از دور وبرش را مصداق چنین افرادی بداند و از خودش بپرسد اگر او در چنین موقعیتی بود چه تصمیمی میگرفت.
بازیهای کودکی، هیچ یا همه چیز؟
در بازیهای دوران کودکی مثل"اسم و فامیل"، گرگم به هوا"، "طنابکشی" و "تیله بازی"، "جرزنی" کم نیست. در این بازیها بخصوص افرادی که قلدرترند و بچههایی که به قولی "ناز نازی" و لوساند بیشتر از بقیه بچهها، قوانین این بازیها را زیر پا میگذارند و بقیه به اصطلاح کوتاه میآیند، اما اگر پای مرگ و زندگی و دهها میلیون دلار پول به میان بیاید "جرزنی" به آدمکشی کشیده میشود و این همان اتفاقی است که آدمها به عنوان مهرههای بازی مرکب، گاهی برای رسیدن به پول، چشمشان را به همه چیز و همه کس میبندند و از کشتن همنوع و دوستان نزدیکانشان ابایی ندارند. گاهی برای زنده ماندن زیر پای دیگری را خالی میکنند یا در لحظه مردن، افراد دیگر را نیز به کام مرگ میبرند و گاهی گرگ میشوند و از ترس دریده شدن، چشم روی هم نمیگذارند.
در چنین دنیایی گفته میشود چیزی به نام "اعتماد"، و مهر و شفقت به دیگری وجود ندارد و اگر اعتمادی میشود از سر ناچاری است و دنیا، حیاتوحشی است که همه آدمها برای زنده ماندن و بقا با هم سر جنگ دارند.
سریال بازی مرکب در کنار نمایش چنین دنیایی، به انسانهای از خود گذشته نیز بیتفاوت نیست و تمام و کمال این دنیا را زشت و کثیف نشان نمیدهد.
به طور مشخص در قسمت ششم سریال، با وجود پر رنگ بودن حیلهگری و ترفندها در "تیله بازی"، آدمهایی را نشان میدهد که به عنوان "رفیق شفیق" با از خودگذشتگی، به استقبال مرگ میروند تا رقیب یا همنوعشان زنده بماند و حاضر میشوند برای برد دیگری، خودشان را به حواس پرتی یا آلزایمر بزنند و چشم به روی خطاها و اشتباهات دیگران میبندند.
برای بینندهها دسترسی به تقریبا اکثر فیلم و سریال خارجی مهیا است. با اینکه شبکههایی مثل نتفلیکس در ایران فعال نیستند، غیرقانونی بسیاری از تولیدات اینگونه شبکهها ترجمه و حتی دوبله میشود. بازی مرکب از جمله همین سریالهاست که به سرعت نسخههای کرهای، انگلیسی و فارسی آن در دسترس همه قرار دارد.
بینندههای جهانی این سریال کم و بیش از مشکل مشابهی رنج میبرند و آنچه میتواند برای بیننده ی کشورها جذاب باشد و با آن همذاتپنداری کند، لایهها و شخصیتهای سریال است و میتواند آینهای از اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مردم باشد.
در این سریال، شاهد دو گروه هستیم؛ گروهی از شرکت کنندگان در مسابقه که همگی یک دست و یک شکل هستند و برای رسیدن به جایزه بزرگ مالی با هم رقابت میکنند و گروه دیگر کارگزاران و مجریان این مسابقه که از نظر جایگاه در سه رتبه قرار دارند و در راس اینها گروه "خواص" یا "ویآیپی" هستند که خودشان را مالک و صاحب تمام تشکیلات و حتی جان انسانها میدانند.
مجریان مسابقه همه یک نوع پوشش دارند و با دایره، مثلث و مربع مرتبه و جایگاه آنها مشخص میشود، مسلحاند، کسی چهره آنها را نمیبیند و دیدن چهره آنها مساوی با مرگشان است، اما خواص صرفا نقاب بالماسکه بر صورت دارند و از دور شاهد مسابقهاند و روی آنها شرط بندی میکنند.
در این بازی اگر بازیگران به جان هم بیفتند مشکلی نیست و حتی مجریان مسابقه شرایطی فراهم میکنند تا آنها به جان هم بیفتند و با مرگ هر شرکت کننده، قیمت جایزه را بالا میبرند و به طور غیر مستقیم آنها را تشویق میکنند یکدیگر را بکشند.
اما اگر شرکتکنندهای اعتراض یا نافرمانی کند با مرگ و گلوله روبرو میشود. اسلحه و زور پشت اجرای هر بازی است.
مدیران بالایی این مسابقه همچنین برای نشان دادن حسن نیت و دادن "فرصت برابر" به افراد پایین دست، چند نفر از مجریان خاطی را که از اعضای بدن مردهها، سوء استفاده میکردند، اعدام میکنند و جسد آویزان آنها را به نمایش میگذارند و بابت جرم و تخلفی که آنها داشتند عذرخواهی میکنند.
در قسمت نهم این سریال وقتی برنده مسابقه از رئیس اصلی و پشت پرده این مسابقه از نوع بازی خونین انتقاد میکند در پاسخ میگوید هیچ کس به زور به اینجا نیامده و همه با رضایت قلبی آمدهاند و به او میگوید شما کسانی بودید که هیچ شانسی در جامعه نداشتید و ما به شما فرصت پولدار شدن دادیم.
در عالم واقع هرچند چنین مسابقهای واقعی نیست و یک قصه است که هنرمندانه به تصویر کشیده شده، در همه کشورها به شکل غیر مستقیم نمونهها و مصداقهای آن کم نیست و این بازی به شکلهای مختلف در جریان است و ثروتمندان، پولدارتر میشوند و حقوق بگیرها و افراد فقیر جوامع ضعیف و ضغیفتر. در کشورهای پیشرفته، کارت اعتباری در جیب هر شهروندی هست که او را وابسته به نظام مالی و اقتصادی میکند و در کشورهای دیگر ممکن است آدمها بدهکار مغازهدار محل و فروشندههای بزرگ و کوچک باشند.
در چنین شرایطی چند درصد مردم زیر خط فقر حاضرند به همین شرایط قانع باشند و گرسنگی را تحمل کنند و کاری برای جبران درآمدشان نکنند؟ چند درصد مردم ممکن است به گرفتن وام رو بیاورند یا با گرفتن رشوه و راههای خلاف، فاصله هزینه و درآمدشان را پر کنند یا تن به هرکاری بدهند؟ گروه "خواص" و حاکمان در کجای این معادله و بازیاند؟ آیا طبقه فرودست جوامع به نوعی در حال "تیله بازی" و بازی"مار و پله" و مشغول باز کردن کلاف سردرگم زندگی خودشان هستند و طبقهای دیگر، سرگرم دیدن آنها؟.
منبع: تابناک باتو