...چرا تلویزیون نگاه كنیم؟ !

...چرا تلویزیون نگاه كنیم؟ !

سارا 40 ساله می‌‌گوید: بیست و چهاری در منزل ما تلویزیون روشن است؛ به خاطر بچه‌ها شبكه پویا می‌بینیم و بعضی وقت‌ها شبكه ‌آی‌فیلم و خبر. تا آخر شب كه ما می‌خوابیم و همسرم كانال‌های خبری را می‌بیند. ما همیشه تلویزیون نگاه می‌كنیم.

آبجی از خدا كه پنهان نیست از شما چه پنهان تلویزیون ایران رو دوست ندارم، برای اینكه هر شبكه‌ای كه می‌گیرم آدم‌های تكراری می‌بینم، افرادی كه فقط خودشیرینی می‌كنند.

آبجی اصلا آدم‌ها كه هیچ، برنامه‌ها و سریال‌ها رو هم دوست ندارم؛ همه شبكه‌ها سریال‌های تكراری میدن؟ آخه لامصب چرا چهارتا كار به دردبخور نمی‌سازین؟ آخه شما باید جوابگوی پول بیت‌المال باشین. آبجی آن‌قدر سریال مختارنامه پخش كردن كه من راه كوفه رو یاد گرفتم، آن‌قدر پایتخت پخش كردن كه لهجه مازندرانی یاد گرفتم. در نتیجه چی؟ صدا و سیما نمی‌بینم، اگر هم ببینم خیلی كم. اینم بنویس آبجی كه یادش بخیر اون زمان‌ها كه عید سریال پایتخت پخش می‌شد ظرف میوه و سیمیشكه جلوی خودم می‌ذاشتم تا از جلوی تلویزیون جُم نخورم اما الان جلوی تلویزیون خوابم می‌بره... مخلص شما هم هستم و ببخش پرحرفی كردم.

این صحبت‌های آقا رضا 65 ساله راننده تاكسی بود كه وقتی از او سوال پرسیدم چقدر برنامه‌های تلویزیون ایران را می‌بینید؟ اصلا تلویزیون می‌بینید؟ دل پری از او اوضاع داشت؛ از او تشكر كردم و قول دادم صحبت‌هایش را حتما بنویسم. از تاكسی پیاده می‌شوم و وارد خیابان فرشته می‌شوم.

به تازگی رییس صدا و سیما گفته مخاطبان رسانه ملی بالای 70درصد هستند! با خودم می‌گویم واقعا 70درصد مردم ایران تلویزیون و برنامه‌هایش را می‌بینند؟ این 70درصد چه برنامه‌هایی را می‌بینند؟

 

واقعا علاقه‌ای به تلویزیون ندارم

فاطمه 30 ساله خانم چادری در‌حالی كه دست دختر سه ساله‌اش را محكم گرفته در خیابان فرشته توجهم را جلب می‌كند، او می‌گوید: تا قبل از اینكه النا، دخترم به دنیا بیاید اصلا تلویزیون نگاه نمی‌كردم، نه من و نه همسرم علاقه‌ای به تماشای برنامه‌ها و اخبار تلویزیون نداشتیم. از آنجایی كه روانپزشك هستم، می‌دانم تماشای برنامه ‌های تلویزیون نه تنها حاصلی ندارد كه زیاد و پیوسته اصلا خوب نیست، خصوصا كه در حال حاضر اصلا اخبار مناسبی مخابره نمی‌شود و مدام شاهد اتفاقات تلخ در كشور و منطقه هستیم.

با لبخند به صحبت‌هایش ادامه می‌دهد، چند روز پیش صبح از خواب بیدار شدم؛ مادرم زنگ زد كه از حمله اسراییل به ایران خبر داری؟ گفتم نه... می‌خواهم بگویم تا این اندازه بی‌خبرم. ولی از وقتی دخترم به دنیا آمده گاهی شبكه پویا به همراه او نگاه می‌كنیم.

از او می‌پرسم كنجکاو مسائل كشور نیستید؟ اخبار را از كجا دنبال می‌كنید؟

دست دخترش را رها كرده اما نگاهش دنبالش است تا به خیابان نرود، می‌گوید: چند كانال در تلگرام دارم، نگاه می‌كنم و كافی است.

 

اصلا تلویزیون نمی‌بینم

دخترم، خانم، بانو، لیدی، بزرگوار، عرض كردم خدمت‌تون ما اصلا تلویزیون نداریم! از او می‌پرسم مگر می‌شود؟ پس اتفاقات كشور را از كجا دنبال می‌كنید؟ به من نگاه می‌كند: كشور مسوول دارد، اتفاقات به مسوولان مربوط است نه من. اخبار و موضوعات برایم اهمیتی ندارد و اصلا هم اخبار دنبال نمی‌كنم. یعنی اعصابش را ندارم. هر روز صبح با یك نگرانی از خواب بیدار می‌شویم آخر اینكه نشد. در نتیجه تلویزیون به معنای سنتی در خانه‌مان نداریم و شبكه‌های ایران را نمی‌بینیم. البته پرده سینمای خانگی بزرگی داریم كه با خانواده فیلم‌ها و سریال‌های روز می‌بینیم. سكوت می‌كنم با لبخند به من می‌گوید: حالا اگر اجازه بدهید بروم به كارم برسم.

آقای رضایی مرد میانسال مهربانی بود كه جلوی در نانوایی یكی از خیابان‌های فرشته با او هم‌صحبت شدم، عجله داشت و از آنجایی كه چهره موجه و موقری داشت، تلاش كردم با او گفت‌وگو كنم. وقتی از كنارش رد می‌شوم به صحبت‌هایش فكر می‌كنم و به اینكه می‌گوید هر روز اخبار نگران‌كننده می‌شنویم.

از عرض خیابانی در ولنجك می‌گذرم، چشمم به دخترخانم جوانی كه در ایستگاه اتوبوس نشسته می‌افتد؛ طناز دانشجوی رشته مكانیك می‌گوید: اصلا در خانه ما تلویزیون روشن نمی‌شود ما اصلا برنامه‌های تلویزیون نگاه نمی‌كنیم. اخبار و برنامه‌های تلویزیون غمناك و اعصاب خردكن است؛ ما كه نگاه نمی‌كنیم. به او می‌گویم فوتبال چطور؟ می‌خندد و می‌گوید: خوشبختانه خانوادگی علاقه‌ای به فوتبال هم نداریم.

 

10 سال است كه تلویزیون نمی‌بینیم

لیلا 40 ساله كارمند شركت خصوصی ساكن خیابان پاسداران می‌گوید: مدت‌هاست تلویزیون نمی‌بینم و برنامه‌ها و سریال‌های تلویزیون برایم جذابیتی ندارد. اگر هم بخواهم خبری یا نكته‌ای را پیگیری كنم از گوشی و كانال‌های خبری می‌خوانم. تلویزیون همه ‌چیز را سانسور می‌كند و همین نكته باعث می‌شود تمایلی به تماشای برنامه‌هایش نداشته باشم. در خانه ما مادر و پدرم به صورت محدود شاید برای اخبار تلویزیون را روشن كنند و لحظاتی تلویزیون ببینند وگرنه بیشتر روزها تلویزیون در خانه ما خاموش است و ما سمت تلویزیون نمی‌رویم. به عنوان مثال زمانی كه هلی‌كوپتر آقای رییسی سقوط كرده بود كه خیلی حادثه مهمی بود من باز كانال‌های خبری تلگرام را به تلویزیون ترجیح می‌دادم و اصلا از تلویزیون خبرها را دنبال نمی‌كردم.

 

وقت برای تلویزیون نمی‌گذارم

ستاره ۴۶ ساله را در مركز خرید ایران‌مال می‌بینم، اشتیاق زیادی برای خرید دارد و به مغازه‌ها نگاه می‌كند، در ضمن با من هم گفت‌وگو می‌كند، می‌گوید: بدون تعارف به هیچ عنوان مخاطب تلویزیون نیستم. اصلا تلویزیون در خانه من روشن نمی‌شود مگر لحظات محدودی كه آن هم بیشتر رسانه‌های خارجی یا به ندرت تلویزیون ایران را ببینم. تلویزیون ایران كه برنامه و سریال خوبی نداره... از سریال‌های ماهواره هم خوشم نمیاد... بی‌بی‌سی و اینترنشنال هم فقط اضطرابم رو زیاد می‌كنه... تمام اطلاعاتم رو از طریق گوشی به دست میارم، هر اتفاقی در ایران یا دیگر كشورها بیفتد در گوشی می‌بینم یا از توییتر سرچ می‌كنم یا كانال‌های تلگرامی و اینستاگرام به وفور می‌ذارن. سریال و فیلم هم بخواهم ببینم از گوشی موبایل. وقت برای تلویزیون اصلا نمیذارم.

ساناز 35 ساله را در همان حوالی می‌بینم؛ با همسرش قدم می‌زنند، می‌گوید: قدیم‌تر سریال‌ها را نگاه می‌كردم. از او می‌پرسم قدیم‌تر یعنی چه زمانی؟ می‌گوید: سال‌هایی كه مهران مدیری، رامبد جوان و كمدین‌ها در تلویزیون برنامه داشتند آن زمان خیلی كم و به ندرت تلویزیون می‌دیدم، اما حالا مدتی است كه اصلا نگاه نمی‌كنم. به او می‌گویم چرا نگاه نمی‌كنی؟ می‌گوید: تلویزیون برنامه‌ای ندارد، برای چه برنامه‌ای وقت بگذارم؟ به صحبتش ادامه می‌دهد: ولی مادر و پدرم چرا نگاه می‌كنند. ‌آی‌فیلم و شبكه خبر را می‌بیینند. البته مادرم سریال‌های ماهواره‌ای هم می‌بیند.

 

چرا تلویزیون برنامه طنز خوب ندارد؟

سوار اتوبوس می‌شوم با فاطمه دانشجوی 27 ساله سر صحبت را باز می‌كنم. با موبایلش ور می‌رود و می‌گوید: ما نازی‌آباد زندگی می‌كنیم، خودم به شخصه خیلی كم تلویزیون نگاه می‌كنم؛ برای اینكه وقت ندارم فقط شب‌ها گاهی كنار خانواده برنامه‌ها را می‌بینیم. اما پدر و مادرم در طول روز برنامه‌های تلویزیون می‌بینند.

او به صحبت‌هایش ادامه می‌دهد: خانم چه خوب كه با شما صحبت كردم، پرسشی از شما دارم؛ چرا تلویزیون مدت‌هاست برنامه طنز هر شبی خوب ندارد؟ قبلا شب‌ها سریال‌های شاد پخش می‌شد ولی مدت‌هاست كه برنامه‌ها و سریال‌های شاد قابل توجهی ندارد. چرا؟ كمی با هم صحبت می‌كنیم و با لبخند به او می‌گویم: حتما پرسش شما را مطرح می‌كنم.

 

ما كم تلویزیون می‌بینیم

مینا 45 ساله و مدیرعامل یك شركت بزرگ در خیابان سهروردی می‌گوید: من فقط گاهی ‌آی‌فیلم می‌بینم؛ سریال‌های قدیمی برایم خاطره‌انگیز هستند و اصلا برنامه‌های روز و اخبار را پیگیری نمی‌كنم. ماهواره نمی‌بینم، اما شبكه‌های خبری دنیا را در گوشی همراه دارم و چك می‌كنم. این رو هم بگویم بعضی سریال‌های ایرانی را تو پلتفرم‌ها می‌بینم.

از مینا می‌پرسم همسر و فرزندان‌تان چطور؟ فقط یك پسر دارم؛ علی پسرم یکی از پلتفرم های داخلی را زیاد می‌بیند. فیلم و سریال ایرانی و خارجی همه را از همین پلتفرم می‌بیند. ‌آی‌فیلم هم برایش جذاب است، تكرار سریال پایتخت و سریال‌های طنز را هم دوست دارد.

اما همسرم اصلا تلویزیون و پلتفرم نمی‌بیند، ماهواره هم نمی‌بیند، اما سریال‌ها و فیلم‌های خارجی را می‌بیند، شبكه‌های خبری خارجی را در گوشی دنبال می‌كند. سالی یكی، دو بار هم سینما می‌رود.

الهه با پسرش از مدرسه بیرون می‌آید، می‌گوید: تلویزیون در خانه ما روشن است اما ایران را نمی‌بینیم. پسرم بسیار برنامه‌ها و سریال‌های پلتفرم‌ها را می‌بیند یا شبكه‌های ماهواره‌ای، اما خودم اصلا علاقه‌ای به برنامه‌های تلویزیون ایران ندارم. ماهواره بعضی وقت‌ها نگاه می‌كنیم. شوهرم خیلی خیلی سریال و فیلم دوست دارد اما از گوشی می‌بیند. سال‌های دور برنامه‌های تلویزیون طراوت و تازگی داشت.

 

تلویزیون ایران را نمی‌بینیم

فرشته 42 ساله كارمند و ساكن منیریه می‌گوید: تلویزیون در خانه ما همیشه روشن است اما ایران نگاه نمی‌كنیم، من و خانواده‌ام سریال‌های تركیه‌ای می‌بینیم، البته نه خانواده ما حتی دوستان و آشنایان هم تلویزیون ایران نگاه نمی‌كنند. همه مخاطب سریال‌های تركیه‌ای هستیم. از او می‌پرسم سریال‌های تركیه كیفیت دارد؟ در جوابم می‌گوید: اینكه حقایق را می‌گویند دوست دارم؛ طلاق، رابطه‌های نامشروع و... را به درستی نشان می‌دهند، اما در ایران روی همه ‌چیز سرپوش می‌گذارند. اینها متاسفانه واقعیات جوامع امروزی هستند كه سریال‌های تركیه‌ای این واقعیات را می‌گویند و در عین حال نوعی فرهنگسازی پنهان در این سریال‌ها وجود دارد. یعنی ما حقایق را می‌بینیم و از آنها درس می‌گیریم. درمقابل احترام به بزرگ‌ترها به‌خصوص پدر و مادرو احترام به حقوق زنان و دین‌باوری و... هم دیده می‌شود. نكته دیگر این سریال‌ها، دیالوگ‌های خوبی است كه بین بازیگران
رد و بدل می‌شود. حرف‌ها و نكاتی كه بازیگران می‌گویند جذاب وآموزنده است. هرچند بدآموزی‌هایی هم دارد، اما به هر حال حسنش از بدی‌هایش بیشتر است، سرگرم‌كننده است، اما سریال‌های ایرانی دیالوگ‌های جذابی ندارند و قصه‌ها هم اصلا دوست‌داشتنی نیستند.

فرشته در ادامه با لبخند می‌گوید: از طرفی تلویزیون ایران برنامه‌ای ندارد كه ببینیم. وقتی نگاه می‌كنیم اعصاب‌مان خرد می‌شود، امروز دقایقی تلویزیون روشن كردم تصاویر كشت و كشتار از كشورهای دیگر پخش كرد؛ خواهرزاده‌ام باردار است، دیدم که ناراحت شد، بلافاصله خاموش كردم. به همین دلیل ما معمولا برنامه‌های ایرانی نمی‌بینیم.

 

آقای پزشكیان! وعده‌های‌تان فراموش نشود؟

برای رسیدن به مقصدم دوباره سوار تاكسی می‌شوم. چهره راننده كه شبیه ساواكی‌های قبل از انقلاب است مرا ترغیب به گفت‌وگو می‌كند. با خنده می‌گوید: نه خانم من ساواكی قبل از انقلاب نبودم، اتفاقا از آدم‌هایی بودم كه برای این انقلاب زحمت كشیدم، من نامه امام‌خمینی را از قم به تهران آوردم، اما واقعیت این است كه وقت تلویزیون تماشا كردن ندارم، مدام كار می‌كنم تا بتوانم خرج و درآمد خانه را تهیه كنم. اصلا علاقه به تلویزیون ایران ندارم حتی شبكه‌های ماهواره‌ای و خارج را هم نمی‌بینم. همه دنبال منافع خودشان هستند. به آقای پزشكیان رای دادیم كه اوضاع بهتر شود، سال‌ها بود رای نداده بودم اما به خاطر آقای پزشكیان رای دادم اما نمی‌دانم چرا برای مردم كاری نمی‌كند؟ خانم از جانب من بنویس آقای پزشكیان قول و قرارتان با مردم را فراموش نكنید؛ گرانی بیداد می‌كند، خانم بنویس آقای پزشكیان از گرانی‌ها خبر دارید؟! پس چه شد؟

از او تشكر می‌كنم و می‌خواهم از تاكسی پیاده شوم. در تاریكی شب به صورتم نگاه می‌كند و می‌گوید: خانم تو رو خدا این را از جانب من بنویس كه از كارگرهای تامین اجتماعی حمایت كنند، این وعده‌هایی كه می‌دن همه برای كارمندهای تامین اجتماعی است نه كارگرهای تامین اجتماعی.

 

شما بگو چرا تلویزیون نگاه كنم؟

از پشت شیشه‌های كتابفروشی به كتاب‌ها نگاه می‌كند. انگار دنبال كتاب خاصی می‌گردد؛ من هم با او به كتاب‌ها نگاه می‌كنم. بیشتر كتاب‌ها در حوزه اندیشه‌های فلسفی و علوم انسانی است. به قیافه‌اش می‌‌آید كه استاد دانشگاه باشد. وقتی سوالم را از او می‌پرسم در جوابم می‌گوید: بله در رشته مطالعات علوم انسانی تدریس می‌كنم. اما در جواب شما باید بگویم كه صدا وسیما اصلا نگاه نمی‌كنم، ماهواره داریم و اغلب برنامه‌ها و اخبار را از ماهواره دنبال می‌كنم. از او درباره چرایی نگاه نكردن تلویزیون می‌پرسم كه او با طرح پرسش اینكه چرا باید برنامه‌ها را ببینم؟ این گونه توضیح می‌دهد: «صدا و سیمای ایران را نمی‌بینم چون سانسور در برنامه‌ها و اخبارش زیاد است. برنامه‌هایش سیاست‌زده است؛ مطالب مذهبی مطابق با دیدگاه خودشان و كاملا یك‌سویه‌ای را پخش می‌كنند. برنامه‌هایش اغلب تكراری و بی‌كیفیت است. برنامه‌‌های جدید و سریال‌های جدیدی هم كه پخش می‌كنند، ساختار درستی ندارد. مجموع این عوامل باعث می‌شود كه رغبتی به تماشای برنامه‌های صدا و سیما نداشته باشم و اصلا نبینم. به این قسمت از صحبتش كه می‌رسد بند كیف روی دوشش را كمی جابه‌جا می‌كند و بعد می‌گوید: با این حال زمان‌هایی هم هست كه تلویزیون می‌بینم. آن هم زمانی است كه خانه پدر و مادرم مهمان هستم و آنجا ناچارم حرص بخورم و صدا و سیما را ببینم چون چاره‌ای نیست! ولی تلاش می‌كنم با خودم فیلم ببرم و با آنها به تماشای فیلم بنشینیم.

آرمیتا دختر جوان با استایل و پوشش خاص ماشینش را كنار خیابان پارك می‌كند و درحال پیاده شدن است كه با سوال من مواجه می‌شود؛ عینك را از روی چشم‌هایش برمی‌دارد تا صورت مرا واضح ببیند و بعد در جواب پرسشم می‌گوید: من اصلا تلویزیون نگاه نمی‌كنم، حتی ماهواره هم نمی‌بینم. اگر خانواده خانه نباشند بعضی وقت‌ها یك هفته سراغ تلویزیون نمی‌روم. همه آنچه می‌خواهم ببینم را از گوشی موبایل می‌بینم. حتی سریال و فیلم هم با گوشی می‌بینم. از همین رو می‌توانم در وهله اول بگویم كه اصلا مخاطب تلویزیون نیستم. در وهله دوم اگر برای برنامه خاصی تلویزیون را روشن كنم برای برنامه ماهواره، یا پلتفرم‌هاست و به ندرت صدا و سیما می‌بینم مگر فیلم‌های سینمایی قدیمی. واقعا مخاطب برنامه‌های صداوسیما نیستم. اصلا شما به عنوان خبرنگار به من بگویید برنامه خوبی از تلویزیون ایران پخش می‌شود؟

از سر شهرآرا رد می‌شوم با خانمی مواجه می‌شوم كه از طول خیابان گذر می‌كند؛ سوالم را از او می‌پرسم. انگار خوشش نیامده باشد، اخمی می‌كند و می‌گوید: من صدا و سیما نمی‌بینم. به او می‌گویم اطلاعات‌تان را از كجا پیدا می‌كنید؟ با اخم از كنارم رد می‌شود و گوشی دستش را بالا می‌آورد می‌گوید: فقط با گوشی!

در همین حال پیرمردی را می‌بینم؛ به نظر می‌رسد 60 سالی داشته باشد. وقتی به صورتش خیره می‌شوم از تندی نگاهش كمی می‌ترسم، عقب‌تر از او می‌ایستم و سوالم را می‌پرسم. او به من نزدیك می‌شود و من قدم به عقب می‌گذارم. با صدای كلفتی به من می‌گوید: تلویزیون نمی‌بینم؛ فرمایشی داشتید؟ برای او توضیح می‌دهم كه خبرنگارم و روزنامه اعتماد می‌خواهد نظر مردم را بپرسد كه چقدر تلویزیون می‌بینند. با لحن محكمی كه انگار بخواهد زیر گوشم بزند می‌گوید: خانم من روزنامه شما را دوست دارم، ولی اصلا تلویزیون نمی‌بینم. از اینترنت خبرها را می‌بینم. لبخند می‌زنم و نفس می‌كشم. به حرف‌هایش گوش می‌دهم، لبخندی بر پهنای صورتش می‌نشیند و می‌گوید: از من ترسیدی؟ می‌گویم: نه فقط نمی‌خواستم وقت شما را بگیرم. می‌خندد و بدون خداحافظی رد می‌شود. زیر لب می‌گوید: از دست شما جوان‌ها...

تنهایی روی صندلی پارك زیر سایه درخت نشسته؛ به آرامی كنارش می‌نشینم. آقای دلجو 67 ساله بازنشسته شهرداری است. می‌گوید: خانم مدت‌هاست تلویزیون نمی‌بینم. از او علتش را می‌پرسم، می‌گوید: اعصاب ندارم، خبرها منفی است، نه داخل و نه خارج. هیچ كدام شبكه‌ها را نگاه نمی‌كنم. امیدوارم بتوانی بنویسی ولی همه خبرها دروغ است چرا نگاه كنم؟ دیگر سلامتی ندارم.

از خیابان حافظ می‌گذرم؛ برای كاری وارد بانك می‌شوم. در فرصتی كه دست داد با آقایی كه در حال پر كردن فرم بانكی است مشغول صحبت می‌شوم. می‌گوید: ما تلویزیون می‌بینیم. در واقع ناچاریم، ‌تفریحی نداریم، شب‌ها كه از كار خسته به منزل می‌روم پای تلویزیون دراز می‌كشم و از این كانال به كانال دیگر دنبال برنامه خوب می‌گردم. ولی متاسفانه برنامه خوبی ندارد. ولی دم شبكه‌ آی‌فیلم گرم، شبكه‌ای خوب و سرگرم‌كننده است.

 

رفتار نادرست تلویزیون

با سودابه 40 ساله كه در انتظار نوبتش است سوالم را مطرح می‌كنم، می‌گوید: این را بنویسید و به مسوولان تلویزیون گوشزد كنید كه آنها مدت‌هاست تلویزیون رسالت خود را فراموش كرده‌اند. پول بیت‌المال را استفاده می‌كنند كه برای مردم فیلم و سریال خوب بسازند، ‌باید مردم را راضی نگه دارند. نه اینكه قشری برخورد كنند و فقط یك سلایق خاص را پوشش بدهند. نه خانم من اصلا از برخورد نادرست تلویزیون درقبال آدم‌ها خوشم نمی‌آید و تلویزیون ایران را نمی‌بینم. انگار كه برای توجه یك عده خاص كار می‌كنند. البته هر از گاهی برنامه‌های خوبی دارند، خودشان خودشان را در برنامه شیوه نقد می‌كنند ولی به نقد خودشان هم توجه نمی‌كنند. رفتارشان در قبال برخی مسوولان شایسته نیست.

برخلاف بقیه مخاطبان، صحبت‌های خاص و دقیق خانم سودابه جذبم می‌كند. از او درباره شغلش می‌پرسم، می‌گوید: كارمند یكی از وزارتخانه‌ها هستم ولی نمی‌خواهم نام ببرم. وقتی صحبتش تمام می‌شود، می‌گوید: از مسوولان روزنامه تشكر می‌كنم.

 

خانه ما 24 ساعته تلویزیون روشن است

مهتاب دانشجوی رشته پزشكی را در مجتمع تیراژه در كافه می‌بینم. می‌گوید: چرا دروغ بگویم در خانه ما تلویزیون به معنای تلویزیون روشن است، همیشه هم روشن است اما به معنای واقعی نگاه نمی‌كنیم. از روی عادت در خانه ما روشن است، اما اگر بخواهیم نگاه كنیم كانال‌های خبری ماهواره‌ای را نگاه می‌كنیم و سریال‌های تركیه‌ای را دنبال می‌كنیم. تلویزیون ایران برنامه‌های مناسبی ندارد، انگار صرفا برای عده‌ای خاص برنامه می‌سازد. برای همه اقشار محتوا تولید نمی‌كند. خانم‌های مجری همه چادری همه جدید كه بعضی‌ها جذاب نیستند. قبل‌تر‌ها مجری‌ها جذاب بودند اما نمی‌دانم چرا الان دیگر جذابیت در آدم‌هایی كه صدا و سیما معرفی می‌كند، نمی‌بینیم.

احسان علیخانی، مهران مدیری، فرزاد حسنی، برادران سلوكی حتی صابر ابر همه را صدا و سیما معروف كرد ولی الان چند سالی است چهره‌ای جذاب كه طرفدارش باشیم، نداریم. چرا؟ برای من جای سوال است. حتی بیشتر بازیگرها از جانب صدا و سیما معروف شدند. در حال حاضر بازیگر جدید، جذاب و جوان از جانب صدا و سیما معرفی نشده یا من سراغ ندارم.

سارا 40 ساله می‌‌گوید: بیست و چهاری در منزل ما تلویزیون روشن است؛ به خاطر بچه‌ها شبكه پویا می‌بینیم و بعضی وقت‌ها شبكه ‌آی‌فیلم و خبر. تا آخر شب كه ما می‌خوابیم و همسرم كانال‌های خبری را می‌بیند. ما همیشه تلویزیون نگاه می‌كنیم.

مریم 50 ساله در ایستگاه بی‌آرتی منتظر اتوبوس است، می‌گوید: خانه ما تلویزیون از 6 صبح روشن می‌شود تا ساعت یك شب. برنامه‌ها و سریال‌های مختلفی را می‌بینیم. قبل‌تر ماهواره داشتیم، باد شدیدی كه در تهران آمده بود دیش را از پشت‌بام به حیاط پرتاب كرد و دیش شكست و دیگر ماهواره نداریم، ولی تلویزیون نگاه می‌كنیم.

 

در خانه ما تلویزیون دكور استفاده می‌شود

سالومه كه در گوشه‌ای از ایستگاه اتوبوس ایستاده در جوابم دستش را بالا می‌برد و می‌گوید: اصلا و ابدا...! ما تلویزیون ایران نداریم و اصلا نگاه نمی‌كنیم. چرا باید نگاه كنیم؟ همه اخبارش تلخ است.

زهرا هم صحبت‌های سالومه را تایید می‌كند: در خانه ما تلویزیون دكور است. رویش پارچه كشیدیم و گلدان گذاشتیم و بعد به این صحبت‌های خودش بلند‌بلند می‌خندد.

رضا در كنار آنها ایستاده، چهره مثبت و بچه مسلمانی دارد، با لبخند می‌گوید: ولی من كم و بیش تلویزیون نگاه می‌كنم، سریال‌های جناحی كه پخش می‌شود دوست دارم. پدر و مادرم هم گاهی اخبار و سریال نگاه می‌كنند. از او می‌پرسم آیا می‌دانی الان تلویزیون چه سریال جنایی دارد؟ می‌گوید هشت‌پا؛ به نظرم سریال خوبی است.

 

در انتها

وقتی تهیه گزارشم در میان مردم تمام می‌شود، به نظرسنجی تازه ایسپا مبنی بر« 11.5» درصد مخاطب تلویزیون فكر می‌كنم و بعد صحبت‌های رییس صدا و سیما در واكنش به سقوط مخاطبان صدا و سیما را می‌خوانم كه او گفته بود: «چهره‌ها و برخی رسانه‌ها از اینكه رسانه ملی بالای ۷۰ درصد مخاطب دارد ناراحتند!»

در پاسخ به رییس رسانه ملی باید این نكته را یادآور شد كه در واقع مردم از 70درصد مخاطب رسانه ملی ناراحت نیستند، چراكه اصلا مردم مخاطب رسانه ملی نیستند و تلویزیون نگاه نمی‌كنند. مرور این گزارش خود دلیلی بر این مدعاست.

 

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.