قطار فحش های مسعود فراستی به ایستگاه

قطار فحش های مسعود فراستی به ایستگاه "مست عشق" رسید/ منتقد یا لات سر کوچه سینما ؟!

مسعود فراستی با اعتماد به نفس عجیبی، خود را به عنوان یک منتقد سینما معرفی می کند و آدمی را یاد سریال "مرد هزار چهره" مهران مدیری می اندازد؛ گو این فراستی، نقش اول آن سریال در زندگی واقعی اش است!

این چند فحش را - با پوزش فراوان - بخوانید:
بی همه چیز
آشغال
گدا
مفلوک
بی غیرت
...
این ها را لات سر کوچه در یک دعوا نگفته است؛ به اصطلاح نقدهای مسعود فراستی است که درباره چند فیلم گفته است، کسی که با اعتماد به نفس عجیبی، خود را به عنوان یک منتقد سینما معرفی می کند و آدمی را یاد سریال "مرد هزار چهره" مهران مدیری می اندازد!

او سال هاست که با فحش دادن به فیلم های مطرح ایرانی، نان می خورد و هر چه فیلم بهتر و قوی تر و معروف تر باشد، فحش های آبدارتر می دهد و چون مردم به تماشایش می نشینند، فکر می کند لابد حرف مهمی زده که کلی آدم دارند نگاهش می کنند؛ حال آن که هر دعوا و معرکه ای، همواره کلی تماشاچی دارد و معنایش تایید و تشویق نیست! البته بعضی ها همین که دیده شوند، ارضا می شوند و اعتقاد عجیبی دارند به این که بدنامی، بهتر گمنامی است!

در اثبات این که مسعود فراستی، درگیر ماجرای مرد هزار چهره در زندگی واقعی شده و در واقع منتقد سینما نیست همین بس که با صراحت و همان اعتماد به نفس کاذبش به منتقدانش می گوید که اصلاً فیلم ها را بدون این که ببیند نقد می کند و سپس سینه سپر می کند که اگر مردش هستید جلوی نقدهای من بایستید، ببنیم می توانید بایسیتد؟ نمی توانید، هیچ کدام تان نمی توانید، برای این که نه سوادش را دارید، نه خیلی چیزهای دیگرش را و نه ...ش را ! (جای نقطه چین هم باز از همان حرف های غیرقابل پخش می گوید و در فیلم منتشره از این مصاحبه نیز آن قسمت را "بوق" گذاشته اند).

این سطح ادب و ادبیات یک منتفد سینماست که انتظار می رود پیش و بیش از هر چیزی، دارای شخصیتی متین و فرهنگی باشد.

همان گونه که هر تعمیرکاری، جعبه ابزاری دارد که با آنها کارهایش را پیش می برد، فراستی نیز جعبه ای پر فحش ها از بیچاره و الکن و مضمحل تا بی غیرت و بی همه چیز و حتی بووووووق دارد که عصای دستش است!

او بعد از این که فیلم سینمایی "مست عشق" به کارگردانی فیلمساز شهیر کشورمان "حسن فتحی" توانست به رکوردهای عجیبی در تاریخ سینمای ایران برسد، دوباره بساط پهن کرده و جعبه فحش هایش را گشوده است تا از فرصت احتمالاً تکرار نشدنی "مست عشق"  استفاده کند و بدان بیاویزد و چند روزی تیتر و سوژه شود و حالش خوش گردد!

مست عشق

فراستی در فحاشی - و نه نقد - جدیدش مست باز هم به کلی گویی های مرسوم اش تمسک کرده و درباره "مشت عشق" گفته است: یک فیلم بد تلویزیونی است که تنها دو سه نمای سینمایی دارد، با یک دوبله فاجعه و تدوین آشفته و یک کارگردانی بد و دو بازی بسیار بد، یک بازی اور اکت شمس و یک بازی مفلوک مولانا... فیلم شأنیت ندارد و از این آشغال های مرسوم ملولیم!

می بینید؟ دوباره از همان واژگان آشنای خودش استفاده کرده است: بد، مفلوک، بی شأن، آشغال! لااقل روی دایره واژگان فحشش کار نمی کند که کمی گسترده شان کند! یک سری کلمات بی ادبانه در چنته دارد که هر برای هر فیلمی هر کدام شان به دهانش آمد می گوید! و حالا این ها را خرج "مست عشق"ی کرده است که یکی از بزرگ ترین و موفق ترین کارگردانان ایرانی (حسن فتحی) با حضور دو تن از بهترین بازیگران این کشور (شهاب حسینی و پارسا پیروزفر) ساخته است؛ فیلمی که از جوانانی که بهره چندانی از باغ ادبیات و عرفان ایرانی ندارند تا بزرگانی مانند میرجلال الدین کزازی که از قطب های فرهنگ و ادب ایران هستند، سرمست آن شده اند و برای اولین بار در سال های اخیر، یک فیلم غیر کمدی با آن هم با موضوع "شمس" و "مولانا" صدر نشین فروش شده و کار به سئانس های فوق العاده هم کشیده است.

جالب و بی ربط (!) اینجاست که فراستی چون نمی خواهد به دلایل این استقبال بی نظیر اعتراف کند، می گوید "اگر"(!) فیلم خوب بفروشد، دارد از کتاب "ملت عشق" سود  می برد!  "گویا" جناب فراستی هم قائل به ربط نیست!
سپس دلیل بعدی را چنین می گوید: به خاطر این است که بعد از "فسیل" اکران شده است.
این درحالی است که فسیل یک فیلم کمدی است و مست عشق، تاریخی و هنری و اینجا باید گفت که فراستی "قطعاً" قائل به ربط نیست!

به راستی اگر قرار بود آثاری که بعد از فسیل اکران شده اند پرفروش باشند، اکنون با فیلم هایی روی پرده مواجه نبودیم که نتوانسته اند به اندازه هزینه تولیدشان بفروشند.

البته خوشبختانه، دیر زمانی است که کسی مسعود فراستی و به اصطلاح نقدهایش را جدی نمی گیرد و حداکثر به او به چشم یک سوژه فان نگاه می کنند. فقط افرادی مانند من هنوز به او توجه می کنند تا اگر از فیلمی بد گفت، مطمئن شوند که یک فیلم خوب روی پرده سینماهاست و به تماشایش بروند.

بعد از تحریر 1 :
مرحوم چخوف ، داستان نویس نامدار روسی درباره منتقدان هنری می گوید که آنها مانند خرمگس هایی هستند که اسب های در حال شخم زدن زمین را نیش می زنند و آنها را از کار باز می دارند. گو این که می خواهند بگویند: نگاهم کنید، من هم هستم و چیزی نیست که نتوانم درباره اش وز وز کنم!
با  احترام به همه منتقدان واقعی که یار و همراه هنر هستند، این تعبیر چخوف درباره "برخی منتقدین" مصداق دارد.

بعد از تحریر 2 :
ای کاش مسعود فراستی که گویا خود را خداوندگار سینما می داند و بقیه را به بی سواد متهم می سازد، جرات کند و نه یک فیلم سینمایی که یک فیلم کوتاه بسازد و در معرض نقد منتقدان قرار دهد؛ فیلمی که آشغال و بی غیرت و مفلوک و گدا و بی همه چیز نباشد!

بعد از تحریر 3 :
با موفقیت بی نظیر "مست عشق" ، کاملاً قابل پیش بینی بود که عملیات تخریب آن، کلید بخورد؛ عجالتا به همین اشاره کوچک بسنده می کنیم.

منبع: عصر ایران

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.