نگاهی به عوامل اجتماعی افزایش افسردگی در جامعه

نگاهی به عوامل اجتماعی افزایش افسردگی در جامعه

عالیه شكربیگی

در تردد و گذری با مترو، اتوبوس و گشتی در خیابان‌های شهر تهران متوجه قیافه‌های گرفته و سكوت مردمان اطراف‌مان می‌شویم و این قیافه‌های فسرده و گرفته را در همسایگی و در میان خویشان هم متوجه می‌شویم و ناخودآگاه شعر زمستان اخوان‌ثالث در ذهنت تداعی می‌شود كه:
سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
كسی سربرنیارد كرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
كه ره تاریك و لغزان است
وگر دست محبت سوی كس یازی
به اكراه آورد دست از بغل بیرون
كه سرما سخت سوزان است و... و سوال این است كه چرا؟ آیا مردم دچار افسردگی هستند و اگر بلی؟ چرا؟ آیا افسردگی دارای ابعاد اجتماعی است یا صرفا عوامل روانشناختی در به وجود آمدن آن در جامعه تاثیرگذارند؟ در پاسخ به سوالات فوق باید گفت افسردگی به عنوان یكی از بیماری‌های شایع در سراسر جهان، از نوسانات خلق‌وخوی معمول و پاسخ‌های عاطفی كوتاه‌مدت به چالش‌های زندگی متفاوت بوده (سازمان بهداشت جهانی، 2016) و هزینه‌های فردی، اجتماعی و اقتصادی زیادی را بر افراد و جامعه وارد می‌كند. علی ناظری، عضو انجمن روانپزشكان ایران گفت: در ۲۶ سال گذشته آمار افسردگی در ایران حدود دوبرابر شده است. به گزارش انجمن روانپزشكان ایران، آقای ناظری افزود: در مقایسه استانی، تهران با بیشترین تعداد ابتلا در صدر استان‌های كشور قرار می‌گیرد و در مقابل استان‌های گیلان و یزد نسبت به سایر استان‌ها از وضعیت مطلوب‌تری برخوردارند. آقای ناظری توضیح داد: بیماری افسردگی نوعی از اختلال خلق است كه در آن فرد به واسطه غم و اندوه مداوم علاقه خود را نسبت به موارد و داشته‌های لذتبخش خود، از دست می‌دهد. اختلال خلق زمانی روی می‌دهد كه بیمار این حالت را به مدت بیش از دو هفته یا در همراهی سایر علایم بالینی داشته باشد و در فعالیت‌های روزانه خود دچار اختلال در عملكرد شود. آمارها هم گویای افزایش افسردگی در جامعه است.
عضو انجمن روانپزشكان ایران خاطرنشان كرد: در ایران تعداد مبتلایان به بیماری افسردگی در زنان دوبرابر مردان است.  همچنین بر اساس گزارش دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت در سال1400، شیوع اختلالات روانپزشكی در كشور، بالای 23 درصد است كه در بین آنها، افسردگی و اختلالات اضطرابی از جمله شایع‌ترین مشكلات محسوب می‌شوند. گستردگی و فراگیر بودن افسردگی در بین انسان‌های سراسر جهان، باعث شده است كه محققان مختلفی برای پیدا كردن عوامل اثرگذار بر این اختلال، تحقیق و پژوهش كنند. نكته قابل توجه در بررسی بیماری چون افسردگی این است كه همواره با رویكرد روانشناختی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و كمتر با رویكرد جامعه‌شناسانه مورد مطالعه واقع شده است. در این یادداشت كوتاه تلاش دارم تا نگاهی به مسائل اجتماعی موثر بر افزایش افسردگی در جامعه داشته باشم. اگر با نگاه جامعه‌شناختی به بحث و بررسی ابعاد اجتماعی این مساله در جامعه بپردازیم بالطبع جامعه به عنوان یك فرم، عوامل زیادی را در محتوای خود دارد عواملی چون فرهنگ، اجتماع، اقتصاد، سیاست، تكریم شخصیت انسانی و... به وجود آورنده یك نظام اجتماعی هستند، حال اگر به هر دلیلی میان كاركرد عناصر تشكیل‌دهنده این سیستم توازن عملكردی و تعادل تعاملی وجود نداشته باشد، بالطبع این سیستم دچار مشكل است و از سلامت در همه ابعاد برخوردار نیست. به عبارت دیگر زمانی می‌توانیم به سلامت اجتماعی یك جامعه بپردازیم كه میان عناصر تشكیل‌دهنده آن یك مفاهمه و فهم مشترك از مسائل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جاری و ساری باشد در این صورت جامعه از سلامت اجتماعی - روانی برخوردار است و خروجی آن كنش پیوسته است و باید به این نكته مهم توجه كرد كه امروزه، عوامل روانی-اجتماعی و زیستی زمینه‌ساز بیماری و اختلال رفتاری و خودكشی، افسردگی و آسیب‌های اجتماعی است. به واقع در جامعه، چسبی به نام سرمایه اجتماعی، به وجود آورنده اعتماد، مشاركت و همدلی میان ساختارها و مردم است و اگر این سرمایه در جامعه بسترساز روابط اجتماعی عدالت‌گرایانه میان مسوولان و مردم باشد، بی‌تردید، روان و اجتماع مردمان این كشور از سلامت برخوردار است و در غیر این صورت، افزایش افسردگی، خودكشی و آسیب‌های اجتماعی سلامت عمومی را به مخاطره انداخته است. افزایش افسردگی و احساس تنهایی در میان جمع و به وجود آمدن انسان‌هایی متحرك و زامبی‌گونه كه روان آنان درگیر هزاران مساله و مشكل ریز و درشت است خود حكایت از بالا رفتن میزان افسردگی و خودكشی و آسیب‌های اجتماعی در جامعه دارد كه هرازگاهی كارشناسان به گوشه كوچكی از آن می‌پردازند.  در تحلیل بیشتر افسردگی، عملكرد خانواده یكی از شاخص‌های مهم تضمین‌كننده زندگی و سلامت روانی خانواده و اعضای آن و در نهایت جامعه است و رابطه منفی آن به عنوان یكی از مهم‌ترین عوامل ایجاد‌كننده و نگهدارنده اختلالات روحی و هیجانی افراد مطرح می‌شود. تحقیقات نشان دادند در خانواده‌هایی كه ارتباط میان اعضا و تعاملات داخل خانواده بر اساس نزدیكی و صمیمیت و تفاهم بین افراد استوار است همه اعضا نسبتا علیه فشار‌های زندگی مقاوم و مصون هستند. خانواده‌هایی كه از عملكرد ضعیفی برخوردارند باعث گسستگی و جدایی عاطفی اعضای آن خانواده و فقدان صمیمیت، عدم انطباق‌پذیری اعضای خانواده و  سطح پایین رضایت و خشنودی خانوادگی در نتیجه باعث ناسازگاری و مشكلات روانی در افراد می‌شود. عملكرد خانواده با سلامت روانی اعضا ارتباط دارد و هرگونه نارسایی در عملكرد خانواده تاثیر نامطلوبی به جا خواهد گذاشت. پژوهش‌ها نشان می‌دهد بین عملكرد ضعیف خانواده و ابتلای افراد به علایم جسمی، اضطراب، اختلال خواب، افسردگی و اختلال در كاركرد اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد و بازتولید انسان‌هایی افسرده در روابط اجتماعی است. اما در تحلیل نهایی، باید به این نكته مهم توجه كرد كه بحران‌های درون خانواده حاصل رویارویی این نهاد با سایر نهادهای مرتبط با آن است و رویكرد جامعه‌شناسانه، انسان را یك واحد زیستی- روانی و اجتماعی می‌داند كه دارای علایق مادی، امنیتی و سیاسی، اجتماعی - فرهنگی و شناختی است و پاسخ به این علایق دارای تعاملات جامعه‌ای است كه بتواند پاسخ درستی به این نیازها دهد و در صورتی كه این تفسیر مشترك و گفت‌وگو و مفاهمه با ساختار و مسوولان و سایر نهادهای اجتماعی اتفاق نیفتد، انسان‌ها دچار افسردگی و كنش نانمادی می‌شوند و حال در نظر بگیرید اگر مردم در یك جامعه احساس ترس، بی‌اخلاقی، جدایی اجتماعی، بی‌اعتمادی، ناامیدی و عدم حمایت اجتماعی داشته باشند در خود فرو می‌روند و یك خود افسرده درون آنان شكل می‌گیرد كه آرام آرام به سوی بی‌حوصلگی، سكوت، مهاجرت و... حركت می‌كند و در نهایت یك خود تفردگرایانه در آنان شكل می‌گیرد كه از ارتباط اجتماعی با همه گریزان است و عوامل اجتماعی (عدم احساس همبستگی)، عوامل فرهنگی (عدم احساس عزت و احترام)، عوامل اقتصادی (احساس فقر و فقدان آسایش)، عوامل سیاسی (عدم احساس عدالت و امنیت) تشدید‌كننده انواع آسیب‌های اجتماعی و افسردگی در آنان است. به همه این عوامل اضافه كنید: احساس نابرابری و تبعیض، احساس نارضایتی شغلی، عدم دستیابی به امكانات مالی، دست نیافتن به هدف، احساس بی‌هویتی، احساس غریبه بودن در جامعه خود و افزایش بالای طلاق در خانواده‌ها و به وجود آمدن نسل‌هایی با گسل عاطفی در نهاد خانواده و ده‌ها مورد دیگر پیامد افسردگی از خانواده تا جامعه است و بی‌تردید اشاره اجتماعی به این ابعاد نیازمند توجه ساختارهای مسوول در سطوح كلان و خرد است تا بتوان در آبادانی امروز و فردای ایران مشاركتی جدی داشت و بهتر آن است كه این نشانه‌های بیماری چون افسردگی و خودكشی و آسیب‌های اجتماعی را قبل از آنكه دیر شود، بررسی كرد و راه‌حل و راهبردی برای آن داشت. (جامعه‌شناس)

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.