پسزمینه ترور
مهرنوش جعفری-مدیرکل مطبوعات داخلی دوره اصلاحات
طرز نگاه به شکست ترامپ در داخل کشور در مجموع دو گونه بوده است؛ جریان ضد برجام که دست بالایی هم در قدرت دارد، تا جایی که از تهدید و ارعاب دستاندرکاران برجام و در نتیجه بردن آنها به گوشه رینگ، ابایی نداشته است، گزینه «ترامپ یا بایدن» را با تمثیلی مانند سگ زرد برادر شغال است، فروکاسته و آن را بیمعنا دانسته است. این جریان تا حد زیادی توانسته این گزاره را جا بیندازد که نباید فریب دوگانه فوق را خورد یا روی آن حسابی باز کرد. در مقابل جریانی که معتقد به برجام و ارزشمندی سیاسی این دستاورد تاریخی است؛ ولی صدایش همچنان در عرصه رسمی سیاست بهخوبی شنیده نمیشود. اگر هم امید زیاده از حدی درباره پیامدهای رویکارآمدن بایدن دارد، بروز نمیدهد؛ اما دستکم و بهدرستی شکست ترامپ را یک اتفاق بزرگ و مثبت در صحنه مناسبات منطقه و جهان میداند که باید از آن به نحو صحیح بهره برد.اما این جابهجایی قدرت در آمریکا، در منطقه و بهویژه در مناسبات خارجی حکومت سعودی و کابینه نتانیاهو را چگونه باید ارزیابی کرد؟ رفتار آنها بهروشنی نشان داده است که پیامدهای شکست ترامپ برای آنان حکم کابوس را داشته است. بهخطرافتادن سرمایهگذاریهای مشترک سیاسی حکومت ترامپ و دو رژیم سعودی و اسرائیل در چهار سال اخیر چیزی نیست که رابطه سنتی میان واشنگتن با این دو، یارای پرکردن خلأ ناشی از حضورنداشتن ترامپ در کاخ سفید را داشته باشد. پس چاره کار جز این نمیتواند باشد که ازجمله هزینه بازگشت آمریکا به برجام تا آنجا که ممکن است بالا برود، تا جایی که عملا چنین بازگشتی منتفی یا بیخاصیت شود و در نتیجه گفتمان ایرانهراسی برای پیشبردن منویات این دو رژیم افراطگرا در منطقه همچنان قابل بهرهبرداری، سودمند و پایدار باقی بماند.رفتوآمدهای شتابزده نتانیاهو و پمپئو به منطقه و شایعه دیدار مشترک یا جداگانه این دو با ولیعهد سعودی، بهعلاوه تحرکات نظامی نسبتا پرسروصدای آمریکا و نیز حملات مکرر هوایی اسرائیل به نقاطی از سوریه که گفته میشود محل استقرار نیروهای وابسته به ایران است، بیتردید فقط حاوی آن بخش از واقعیت ناظر بر نگرانی از پیامدهای حضورنداشتن ترامپ در کاخ سفید است.
خلاصه اینکه اگر بپذیریم: 1- این تحول در آمریکا آنقدر حائز اهمیت برای ایران هست که دستکم دستگاه دیپلماسی کشور درصدد استفاده از فواید ناشی از شکست ترامپ و حداکثر، احیای برجام و اتمام تحریمهای ظالمانه باشد. 2- این تحول در آمریکا آنقدر برای گروه b (تعبیر ظریفِ دقیق از سوی دکتر ظریف از مثلث اسرائیل و سعودی و ترامپ-نئوکانها) خسارتبار هست که برای حفظ دستاوردهای همهجانبه خود در پی فسخ برجام در بهار سال 1397، دست به هر عمل ممکن و متصور بزنند. 3- آنگاه باید انتظار و توقع میداشتیم که حسگرهای دستگاههای هواشناسی-دیپلماسی و نیز شاخکهای امنیتی-انتظامی-حراستی کشور درباره بروز شرایط جدید و چرخش اوضاع، هوشیاری با درجه بالای هشدارهای لازم را داشته باشند. همچنان که در مواقعی از قبیل برگزاری انتخابات یا جشنها و مناسبتهای مهم، حساسیتها و تدابیر امنیتی بالا و بالاتر میرود. اکنون به گزاره اول بازمیگردیم. آیا فضای خاصی که دلواپسان با همه مقدورات رسانهای خود در پی جدیشدن «خطر» شکست قطعی ترامپ بروز دادهاند تا به عقیده خود از احتمال احیای برجام کاسته شود، اساسا میتوانست پسزمینه ذهنی و روانی لازم برای ایجاد حساسیت «جمعی و جامع» برای آمادگی با هشدار بالا برای مقابله با هرگونه تحرک شیطانی گروه b را ایجاد کند؟ آیا حساسیت گروه b نباید ما را درباره درک حساسیت مضاعف فضای کلی و جدید امروز دلالت میداد؟