حفاظت از جوانان در برابر فرقه گروه‌ها، وظیفه مشترك و ملی

حفاظت از جوانان در برابر فرقه گروه‌ها، وظیفه مشترك و ملی

الهام فخاری

در هفته گذشته گفته‌های آقای مصطفی میرسلیم، سیاستمدار اصولگرا، در پاسخ به سوالی درباره پسرش كه به اتهام ارتباط با سازمان تروریستی مجاهدین خلق دستگیر، محاكمه و زندانی و سپس عفو شده بود، گفته است: «به ضابطین ایراد گرفتم كه چرا به پسرم كمك‌ نكردند تا در دام منافقین نیفتد؟ پسرم‌ روحیه حساسی دارد.» جنجالی و مورد نقد قرار گرفت كه بیشتر به رویكرد تند ایشان نسبت به تنش‌های سال‌های اخیر باز می‌گشت. مضمون این مصاحبه، نقدها و مقایسه‌ها می‌تواند از زاویه‌ای دیگر مهم باشد. گرچه همچنان تناقض‌های گفتار و رفتار و رویه‌های آقای میرسلیم قابل نقد و گویای شانه خالی كردن از مسوولیت خود نسبت به خانواده و انگشت اتهام گرفتن به سوی نهادها برای پیشگیری از خطر آن ‌هم فقط برای فرزند خود است ولی مساله‌ای مهم‌تر وجود دارد. این پرسش مهم باید مورد توجه قرار بگیرد، چون افرادی كه طعمه و جذب چنین سازمان/انجمن-فرقه‌هایی می‌شوند محدود به قشر خاصی از جامعه نمی‌شوند و نیاز به هوشیاری همه‌جانبه خانواده، مدرسه و دانشگاه، نهادهای پرورش فرهنگی و اجتماعی و هم نهادهای حاكمیتی است. برای بررسی چگونگی شكل‌گیری و تبدیل این سازمان تروریستی، اسناد تاریخی چندجانبه از خاطرات موسسان و روند انشعاب‌ها، تحلیل سازمان‌های امنیتی خارجی، تاریخچه ترورهای داخل گروهی خشن و بی‌رحمانه نسبت به هم‌گروه‌های مسلمان خود و همچنین ترورهای بعدی هدفمند یا كور، اسناد سازمان امنیت كشور، خاطرات گروه‌های سیاسی دیگر و به‌ویژه خاطره‌ها و تحلیل‌های افراد جدا شده و منتقد این سازمان-فرقه خواندنی و در دسترس است. شكل‌گیری اولیه گرچه بر پایه باورهای دینی بود ولی الگوهای ساختاری گروه‌های كوچك و پرتحرك آن دوره تاریخی در جهان اثر گرفته از سبك زندگی چپ‌گرایانه به اصطلاح چریكی بر مبانی مسلمانی برخی پایه‌گذاران اولیه چیرگی یافت. با توجه به ریشه‌های فرهنگی مفهوم‌های محبوب شیعی در جامعه ایرانی، عناصر اصلی این سازمان با وجود كشتن یاران مسلمان خود برای جذب و حفظ هواداران همچنان با تفسیرهای خودساخته از برخی واژه‌های اسلامی برای جذب نسل جوان و معترض دهه‌های سی و چهل استفاده كردند حال آنكه مشی و مرامی به ‌شدت سلسله مراتبی، كم‌انعطاف و شبه‌نظامی دنبال می‌كردند. سیطره بخشی كه با مناسكی‌ كردن هر چه بیشتر، متوقف كردن پرسشگری و نقد، القای یك‌سویه و ممانعت از تفكر منطقی بر موج هیجان سوار بودند، افزایش یافت. همزمان با وقوع انقلاب اسلامی و چالش‌های پرشتاب، سران این سازمان نه تنها هرگز به چرایی تصمیم‌ها، رفتارها و رویه‌های خشن و خونبار خود پاسخ ندادند، بلكه از تهییج جوانان برای اعمال فشار و پیشبرد اهداف خود بهره گرفتند و به تدریج نقاب اسلامی-دینی خود را هم كنار گذاشتند.

مسیر فرقه‌ای شدن این مجموعه به‌ویژه پس از وقایع خشن از ترورهای كور تا بمب‌گذاری‌های هدفمند كه فضای سیاسی و اجتماعی كشور را بسیار ملتهب‌تر كرد، تشدید و منجر به نابودی زندگی حتی بسیاری افراد غیرسیاسی و تحمیل هزینه بسیار سنگین به روند تثبیت پس از انقلاب در كشور شد. خیانت به مردم طی جنگ تحمیلی كارنامه فرقه‌ای سازمان تروریستی را پررنگ‌تر كرد.

ولی چرا از چنین گروه كوچكی ساختاری تشكیلاتی شكل گرفت، چگونه و از چه مسیرهایی تغذیه مالی و پشتیبانی شد و چرا با وجود عدم مقبولیت اجتماعی و عدم مطلوبیت رسانه‌ای از جایی به جای دیگری در جهان كوچ داده و تغذیه شده است؟

فرقه‌‌سازی یك راهبرد دیرینه قدرت‌های جهانی برای ایجاد گسست اجتماعی به ‌شمار می‌رود. از طریق فرقه‌ها می‌توان اعضایی باورمند، پیروانی بی‌چون و چرا و لشكری متاثر از شور و هیجان (بدون شك و درنگ منطقی) و مجموعه‌ای ضداجتماعی گردهم آورد و با مناسك‌سازی و آیین‌های نوساخته جذابیت ایجاد كرد.

اگر تاریخ دویست سال اخیر را مطالعه كنیم، می‌بینیم این سیاست به ‌ویژه از سوی حلقه‌ها و اتاق فكر اروپایی (انگلیسی-فرانسوی) و سپس امریكایی چگونه منافع قدرت‌ها را از طریق شعبده‌های فرقه‌ای تامین كرده و به عنوان بازوی داخلی شوربختانه از نیروی برخی جوانان آن جامعه برای پیشبرد اهداف خود بهره گرفته‌‌اند.

چرا و چگونه هنوز سازمان-فرقه‌هایی از این دست در منطقه خاورمیانه وجود دارند و این سازمان-فرقه مشخص از میان چه بخش‌هایی از جامعه جذب نیرو یا طعمه‌یابی می‌كنند. با وجود رصد نهادهای ذی‌ربط، تشخیص كلی جامعه و رویگردانی عموم مردم چرا همواره باید در مورد تحرك رویكردهای فرقه‌ای در هر لباس و شكلی و به‌ویژه با شعار و به نام آزادی‌خواهی یا اسلام‌خواهی یا گونه‌های دیگر هوشیار و پیشگیری‌كننده و قاطع بود.

چرا می‌توان این گروه/سازمان/جمع‌ها
را فرقه-سازمان نامید؟

واژه فرقه عبارتی برای اشاره به گروه‌هایی نوپدید است كه باورهای آنها یا رفتارهای‌شان از نظر عموم مردم غیرعادی یا غریب به شمار می‌رود. از واژه فرقه برای گروه‌هایی ساختارمند استفاده می‌شود كه باورها یا رفتارهایی غیرمنطقی و افراطی دارند، مدعی نجات و آزادی بشر هستند، هدف‌هایی آرمانی و دست‌نیافتنی تعریف می‌كنند و افراد را به امید روزی روزگاری نامعلوم ولی آرزویی و تحقق این آرمان‌های شعاری به بیگاری می‌كشند.

این كلونی‌ها به ‌تدریج پیچیده می‌شوند و در ساختاری هرمی فرد یا افراد راس هرم را آرمانی‌سازی و بزك ‌كرده و از سوی دیگر رویه‌های عادی زندگی را نقد و كم‌ارزش می‌كنند و از راه تعریف مناسك و آیین‌هایی رویه‌های قالبی اجباری ایجاد می‌كنند كه تخطی از آنها پیامدهایی حتی تا حد حذف فیزیكی و مرگ فرد یا اطرافیان او را به دنبال دارد. گرچه مفهوم فرقه در علوم اجتماعی در دهه ۱۹۳۰ مورد توجه در حوزه پژوهش‌های رفتارهای مذهبی قرار گرفت و بیشتر به گروه‌های مورد انتقاد كه اعتقادات‌شان با قرائت رسمی مسیحیت متفاوت بود، اطلاق می‌شد ولی در جای‌جای جهان، در رصد پیرامون پیروان ادیان دیگر هم قابل ردیابی و مطالعه بود. در دهه ۱۹۷۰ جنبش‌های ضدفرقه‌ای به وجود آمدند. پیدایش جنبش‌های ضدفرقه‌ای تا اندازه‌ای محصول اعمال خشونت‌آمیز و رفتارهای مجرمانه‌ای بود كه توسط اعضای بسیاری از فرقه‌ها صورت گرفته بود. به‌طور مشابه مسائل مرتبط با فرقه‌های آخرالزمانی و همچنین فرقه‌های مخرب هم به شكل پیوسته مورد توجه بوده است. دولت‌ها، سیاست‌های گوناگونی را در قبال فرقه‌ها پیگیری كرده‌اند. طیف این سیاست‌ها از تحمل و مدارا تا برخورد خصم‌آمیز كشیده شده است. مفهوم فرقه در سال ۱۹۳۲ و توسط جامعه‌شناس امریكایی هاوارد بوكر و به عنوان نسخه كامل شده‌ای از تیپ‌شناسی
كلیسا‌-‌فرقه ارایه شده توسط متخصص الاهیات آلمانی ارنست ترولتش، به دسته‌بندی‌های جامعه‌شناسان وارد شد. بعدها تقسیم‌بندی‌هایی بر اساس این دسته‌بندی شكل گرفت، با تاكید مضاعف بر فرقه‌ها به عنوان گروه‌های مذهبی انحرافی كه «دریافت‌های شخصی خود را خارج از فرهنگ قالب مذهبی مطرح می‌كنند.» اعتقاد غالب بر این است كه این اتفاق به تنش‌های شدید بین این گروه و فرهنگ عمومی جامعه‌ای كه گروه در آن قرار دارد، منجر می‌شود. جامعه‌شناسان معتقدند كه برخلاف اقلیت‌های مذهبی كه محصول یك انشعاب مذهبی هستند و
از این رو پیوستگی خود را با اعتقادات و رفتارهای سنتی حفظ می‌كنند، فرقه‌ها به شكل ناگهانی و پیرامون عقاید و مناسك شكل می‌گیرند. مرور این تعریف‌ها در واكاوی، گویای غلبه ماهیت فرقه‌ای در فرقه-سازمان منافقین (مجاهدین خلق) از هنگام انشعاب‌های نخستین درون‌گروهی‌شان و امكان یافتن توجیه خشونت شدیدشان در بحبوحه پیش از و هنگام انقلاب اسلامی است. رفتارهای آیینی، بازی‌واره‌های پرخطر، شعارهای آرمانی و تركیب عجیب چپ‌گرایی با الفاظی اسلامی می‌توانند ازجمله زمینه‌سازهای جذب نوجوانان و جوانان عمدتا قشرهای اجتماعی و اقتصادی متوسط و كم‌برخوردار شده باشد، چون ریشه‌های خشن كمونیستی داشته برای تعریف هویتی مستقل با بهره‌برداری از مفهوم‌های كلیدی مانند خلق در واقع ضمن نگاه توده‌وار به افراد برای راس هرم قدرت خود جایگاه فراتوده یا فراخلق تعریف كرده كه منابع و توده بی‌شكل در خدمت راس هرم است و در شكل مناسكی این جمع بی‌شكل شده توده‌‌وار را از علاقه‌ها، نیازها، هویت‌ها، روزمرّگی‌ها و انسان‌بودگی‌های خود باز داشته و به خدمت قدرت‌خواهی خود وادار كرده است.

گرچه این مرور یك نگاه كلی و عمومی است ولی می‌توان از دیدگاه روانشناختی به خسارت‌ها و پیشگیری از آسیب‌های این فرقه-سازمان و چنین فرقه‌هایی در منطقه پرداخت. برای كاستن از آسیب‌هایی كه چنین جمع‌های ساختارمند فرقه‌ای به جامعه، منطقه و كشورها تحمیل می‌كنند باید از توسعه توده انسانی تابع و بی‌شكل‌شده پیشگیری كرد. نیروی پیاده‌ای كه با پیوستن به این فرقه-سازمان‌ها باید زیست طبیعی انسانی خود را فدای آرمان ناروشن، متوهمانه و خودشیفتگی سازمانی راس فرقه كند، خشم و هیجان‌های منفی ناشی از محرومیت خود را در تخریب نظام‌ها و ساختارهای اجتماعی عرفی و مورد توافق جمعی و به تمسخر گرفتن زندگی عادی شهروندی مردم صرف می‌كند. برای كاستن از این خسارت‌های انسانی و اجتماعی بدانیم چنین ساختارهای فرقه‌ای برای چه كسانی گیرایی دارند؟ بخش چشمگیری از جامعه هدف فرقه‌ها، افرادی هستند كه از نظر شخصیتی انعطاف كمی دارند. افرادی كه دچار سرسختی شناختی باشند مستعد باور بی‌چون و چرا و تبعیت كور هستند. انعطاف شناختی و مهارت‌های تفكر به ما كمك می‌كنند در برابر ایده‌ها و شعارهای آرمانی استثمارگرانه یا وعده‌دهنده پرسش كنیم و سازگاری با ارزش‌ها، واقعیت‌ها و امكان‌پذیری آنها را نقد كنیم.

بخش دیگری از سازوكارهای جذب این فرقه‌ها بر تشخص‌دهی كاذب به افراد در فضایی رویایی و كاذب و ازسویی تجربه‌های هیجان-بنیاد بازی‌های روانی-رفتاری زندگی غیرعادی و مخفی‌كاری و مناسك‌سازی بنا نهاده شده است. گروه هدف این فرقه‌ها لزوما از طبقه اقتصادی خاصی (نابرخوردار یا برخوردار) نیستند، بلكه به ‌نظر می‌رسد در كنار شرایط اجتماعی-اقتصادی ویژگی‌های شخصیتی افراد و امنیت فضای خانواده برای طرح مساله‌ها عامل‌های مهم‌تری باشند. این فرقه-سازمان‌های شبه‌نظامی به‌ویژه با تكیه بر تهییج و كاستن از پرسشگری منطقی كار خود را پیش می‌برند و با استفاده از كلاژی تكه‌تكه از خبرها و رویدادها تلاش می‌كنند رفتار خشن خود را توجیه كنند ولی به همه وجوه واقعیت نمی‌پردازند.

پرورش شخصیت سالم یكی دیگر از راهبردهای پیشگیرانه است. دسترسی‌های عادلانه به فرصت‌ها و سرمایه‌ها می‌تواند در رشد و پرورش شخصیت سالم اثرگذار و خشنودی و رضایت فردی و اجتماعی را افزایش داده و مانع جذب افراد جامعه باشد. خانواده‌هایی كه فضای گفت‌وگو و تبادل افكار برای فرزندان خود فراهم می‌كنند و نسبت به چالش‌ها و رخدادها بحث و تحلیل در پیش می‌گیرند، فضاهای بهتری برای پرورش پرسشگری، مشورت و راهنمایی گرفتن، اعتماد و انسجام و تشخیص هنگام خطر فراهم می‌سازند. سبك فرزندپروری مقتدرانه دموكراتیك می‌تواند فضای اعتماد متقابل را بهبود ببخشد. نمی‌توان وظایف پایه و پیشگیرانه نظارتی و مراقبتی خانواده و والدین در پرورش و پایش فرزندان را به مدرسه یا ضابطان و دستگاه‌های تخصصی تفویض كرد. كار تخصصی نهادهای رسمی از آموزشی تا نظارتی سطح دیگری از مسوولیت‌هاست. ایجاد فضا و فرصت نقش‌آفرینی اجتماعی برای آحاد جامعه كمك می‌كند پیوستگی اجتماعی و احساس تعلق قوی‌تری شكل بگیرد. جامعه‌شناسانی كه حاشیه‌نشینی و پیامدهای طرد اجتماعی را مورد مطالعه قرار داده‌اند همواره در مورد خطر تشدید بیگانگی اجتماعی و در پی آن شكل‌گیری و فعالیت و یارگیری گروه‌های سازمان‌یافته بزهكار هشدار می‌دهند. چنان‌كه در گزارش‌های نهادهای بین‌المللی مستند شده منابع تغذیه و تامین مالی و پشتیبانی چنین فرقه-سازمان تروریستی مانند هر ساختار تروریستی دیگر ناروشن و مبتنی بر تجارت سیاه و بزهكارانه است بخشی از سازوكارهای جذب این فرقه-سازمان متمركز بر گروه‌های اجتماعی كه مورد طرد یا انكار واقع شده‌اند، از انعطاف شناختی و مهارت‌های حل مساله و تعامل مثبت كمتر برخوردار هستند، طراحی و اجرا شده‌اند كه در پیشگیری باید به این راهبردها و روش‌ها توجه كافی و علمی داشت. گرچه رصد و پایداری امنیت كار تخصصی نهادهای مشخصی است ولی نمی‌توان همواره انتظار داشت كه كاستی، غفلت و كم‌كاری دیگر نهادها ازجمله آموزش، رسانه و خانواده را نهادهای امنیتی جبران كنند. در كنار راهبردهای تخصصی امنیت داخلی و خارجی، در فضایی كلی‌تر فراهم كردن زمینه گفت‌وگو (گفتن و شنیدن)، امكان عادلانه برای رشد و بالندگی، دسترسی عادلانه به خدمات آموزشی، بهداشتی، شغلی و اجتماعی، توجه به زمینه‌های پرورش شخصیت و منش، ایجاد فضای امن پرسشگری و پذیرش گوناگونی در چارچوب قانون، پرورش مهارت‌های تفكر، رسیدگی عادلانه به مسائل و تقویت هویت ملی و تعهد فردی و اجتماعی به مصالح كلان ملی همگی راه و روش‌هایی هستند كه پیشگیرانه به كاهش خطرهای اجتماعی، متوقف كردن پروژه‌های جذب فرقه‌ای و تامین امنیت و حمایت فراگیر كمك می‌كنند. نقش والدین، خانواده و نهادهای اجتماعی در پایش و مراقبت همدلانه و هوشیاری نسبت به تغییر رفتار و رویه‌ها، سازوكارهای دوست‌یابی و تغییر خلق و خوی فرزندان و اعضای خانواده هم بسیار مهم و تعیین‌كننده است. جامعه ایران امروز با وجود كاستی‌ها، نقدها و حتی برخی نارضایتی‌ها خوشبختانه هنوز در مجموع چاره كار خود را درون خانواده بزرگ جامعه ایران و از راه‌های كم‌هزینه داخلی دنبال كرده است و به مدیریت عادلانه پاسخ مثبت می‌دهد. امید كه پایبندی جمعی نسبت به گفت‌وگو، توافق‌سازی و چاره‌جویی و همكاری برای بهبود و پیشرفت موجب كاستن از هزینه‌ها، مراقبت پیشگیرانه از نسل جوان و ترمیم انسجام و پیوستگی ملی شود.

 

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.