در اینجا به یكی دیگر از ناترازیهای مهم اقتصادی میپردازم. البته ناترازیهای دیگری چون بانكی، ارزی و... هستند كه اقتصاددانان باید بنویسند. این ناترازی مربوط به وضعیت بازنشستگان كشوری است. ریشه این ناترازی هم فرقی با ریشه ناترازی انرژی ندارد و هیچ بعید نیست كه در آینده سایر صندوقهای بازنشستگی و مهمتر از همه تامین اجتماعی نیز به همین سرنوشت دچار شود، چون در این مسیر قرار دارد. این ناترازیها به راحتی قابل حل نیستند و بیش از هر چیز نیازمند كسب اعتماد مردم است و این ممكن نیست، مگر با ترمیم شكافها و ناترازیهای اجتماعی و سیاسی. آقای رییسجمهور باید توجه كنند كه مردم از شعار وفاق و دعوا نكنیم دفاع میكنند، ولی به شرطی كه منجر به حل مسائل شود. حل مساله صندوقهای بازنشستگی یكی از مهمترین آنهاست و احتمالا در آینده تشدید میشود اگر امروز اقدامی صورت نگیرد. برای آنكه دركی از وضعیت بازنشستگان پیدا كنید باید مهمترین صندوق آنان كه صندوق بازنشستگی كشوری است را مرور كنیم. این وضعیت ممكن است به مرور به صندوق تامین اجتماعی كارگران نیز برسد. وضعیت صندوقهای بازنشستگی به مرحله كامل شكست رسیده است. باید اهمیت این مساله را درك كرد. روندی كه روزبهروز بیشتر میشود. كمك دولت به این صندوق بیش از ۸۰ درصد كل منابع مالی و هزینههای صندوق بازنشستگی را شامل میشود. این میزان حدود ۱۶ درصد بودجه كل كشور (۱۴۰۳) را به خود اختصاص میدهد. صندوقهای بازنشستگی هنگامی شرایط عادی دارند كه در بدترین حالت تعداد افراد شاغل كه حقوق آنان شامل كسورات میشود، سه برابر افراد بازنشسته باشند كه فقط مستمری میگیرند. ولی جهت اطلاع بد نیست بدانیم كه این رقم در حال حاضر 5/0 است. یعنی تعداد بازنشستگان دوبرابر حقوقبگیران هستند! این عدد ۲۰ سال پیش یعنی ۱۳۸۳، برابر ۲ بود. تعداد شاغلان دوبرابر بود الان ماجرا كاملا معكوس شده است. آن زمان دو شاغل كسورات میپرداختند و یك بازنشسته مستمری دریافت میكرد الان كسورات یك شاغل باید دو بازنشسته را تامین كند كه معلوم است نمیشود و دولت پرداخت میكند. سرمایههای صندوق بازنشستگان نیز عملا در وضعیتی نیست كه نیازهای آنان را تامین كند و این یكی از شاخصهای سوءمدیریت در این بازه زمانی طولانی مدت است. توجه كنیم كه نسبت آخرین حقوق فرد شاغل به اولین دریافتی فرد بازنشسته در سال ۱۴۰۲، برابر ۹۳ درصد بوده است و اگر هزینههای بیمه درمان را نیز حساب كنیم، عملا ما چیزی به عنوان بازنشسته كه هزینههای او مستقل از دولت باشد نداریم، همه حقوقبگیر دولت هستند و صندوق آنان كمكی به حل مساله نمیكند. البته بازنشستگان در این ماجرا بیتقصیر هستند. مشكل این است كه آینده ناترازی مالی این صندوق تیرهتر است و بدتر اینكه ممكن است صندوقهای دیگر و مهمتر از همه صندوق تامین اجتماعی نیز دچار همین وضع شوند. چرا؟ به علت ساختار جمعیتی و تغییرات رشد آن با این وضع مواجه خواهیم شد. در سال ۱۳۷۵، جمعیت بالای ۶۵ سال كشور فقط 6/2 میلیون نفر یعنی 4/4 درصد كل جمعیت بودند، در سال ۱۳۹۵، به 9/4 میلیون نفر و 1/6 درصد رسید. این نسبت در فاصله سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۴۱۵، یعنی به همان اندازه رشد مشابه دوره قبل به 5/10 میلیون نفر 3/11 درصد جمعیت میرسد. همین آمار برای نشان دادن اهمیت بازنشستگان در دهه آینده كفایت میكند. نسبت وابستگی سالمندان 7/9 درصد در سال ۱۴۰۰ به 8/18 درصد در سال ۱۴۲۰ میرسد كه به لحاظ نسبت حدود دوبرابر میشود. نكته دیگر اینكه میانگین سن بازنشستگی در ایران و در سال ۱۴۰۲ حدود ۵۲ سال است كه با توجه به امید به زندگی، بازنشستگان بهطور میانگین حدود ۲۳ سال مستمری میگیرند كه اگر وراث آنان را هم اضافه كنیم شاید این عدد به ۳۰ سال مستمریبگیری هم برسد. با توجه به این بسیاری از زنان یا دختران بدون همسر میكوشند كه از این امكان استفاده كنند و ازدواج را در قالب دیگری تداوم دهند. مشكل دیگری كه بازنشستگان با آن مواجه هستند، افزایش هزینههاست. به این معنا كه بخش قابل توجهی از آنان همچنان متكفل فرزندانشان هستند كه هم بزرگ شدهاند و هم بیكار هستند و هزینههای زیادی دارند. از سوی دیگر بازنشستگان اغلب بیماریهایی دارند كه به نسبت تداوم و درمان آنها هزینهبر است. به علاوه افزایش حقوق آنان در سالهای اخیر تناسبی با تورم نداشته است و این فشار مضاعفی را بر آنان وارد میكند. دولتها با تورمی كه خودشان پیشبینی میكنند مستمریهای آنان را افزایش میدهند، در حالی كه تورم واقعی بعضا تا دوبرابر و حتی بیشتر از آن است.
فراموش نكنیم كه بازنشستگان چندان در بند اخراج یا قطع حقوق و... نیستند لذا معمولا در طرح مطالبات خود پابهكارتر از سایرین هستند. به عبارت دیگر باید گفت كه بازنشستگان ما مشغول كارند. كار در جهت بهبود دریافتیهای خود.
نكته بسیار مهم این است كه تقریبا همه درآمدهای نفتی صرف پرداخت به كسری صندوقهای بازنشستگی میشود، این به معنای آن است كه بودجه ایران بدون در نظر گرفتن پرداختی به بازنشستگان غیرنفتی محسوب میشود. احتمالا در آینده نیاز بیشتری به درآمدهای جدید برای پرداخت مستمری بازنشستگان باشد. اكنون حدود ۵ درصد جمعیت كشور زیر خدمات و پرداختهای صندوق بازنشستگی است و در آینده بیشتر خواهد شد. فقط تصور كنید كه صندوقهای دیگر بازنشستگی نیز به همین وضع دچار شود، آنگاه مساله بسیار فراتر از این مشكل خواهد شد.