کاری به کار مردم نداشته باشید؛ خودشان می‌دانند چطور زندگی کنند

کاری به کار مردم نداشته باشید؛ خودشان می‌دانند چطور زندگی کنند

انتظاری که می‌شود از مسئولان داشت این است که کاری به کار مردم نداشته باشند و اجازه بدهند آنها زندگی خودشان را بکنند. مردم خودشان عاقلند، با تجربه‌اند و می‌دانند چطور با یکدیگر و در کنار هم شاد و آرام و در صلح و صفا زندگی کنند.

روزنامه اعتماد نوشت:

«سر به سر مردم نگذارید» عنوان یادداشت محسن آزموده برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: یک دوست قدیمی تعریف می‌کرد سال‌ها پیش دم یکی از انتخابات‌ها، گزارشگر صدا و سیما به شهرستان کوچک آنها رفته بود و از مردم می‌پرسید از مسوولان چه انتظاری دارید؟ پدر بزرگ دوست من که آدم دنیادیده و با تجربه‌ای بوده و در کوچه و محله برای خودش اسم و رسمی داشته، در جواب این سوال خبرنگار گفته بود: انتظار من از مسوولان این است که هیچ کاری نکنند، بگذارند همه‌چیز به حال خودش باشد! چیزی را که می‌خواهم بنویسم، هزار بار شنیده‌اید، اما کو گوش شنوا؟

در طول عید فرصت و بخت داشتم با تعدادی از دوستان یکدل و مهربان و با صرف کمترین هزینه‌ها به خوزستان سفر کنم، البته همه می‌دانند که در شرایط نامساعد اقتصادی کنونی، صرف کمترین هزینه‌ها هم برای یک کارمند یا کارگر ساده به قیمت هزینه بخش قابل توجهی از حقوق و مزایای نوروزی تمام می‌شود. اما چه می‌شود کرد؟ آدم اگر بخواهد مدام دودو تا چهار تا کند، با این وضعیت اقتصادی و با این حقوق‌ها، در تمام طول سال که چه عرض کنم، در تمام طول عمر مجبور است در خانه‌اش بماند و قید سیر در آفاق و گشت و گذار را بزند.
خلاصه، در سفر مذکور با دوستان، اهواز و رامهرمز و بهبهان و ماهشهر و جراحی و شادگان و آبادان و خرمشهر و شوش و شوشتر و اندیمشک را دیدیم. مسافر بودیم و برای روزه نگرفتن عذر شرعی داشتیم. همه می‌دانند که مردمان جنوب مذهبی و متشرع هستند و نسبت به ادای شرعیات پایبند. اما الحق والانصاف نه فقط یک نفر هم در طول یک هفته این را که روزه نیستیم به روی‌مان نیاورد، کاملا برعکس. هر جا رفتیم، جز مهمان‌نوازی گرم و صمیمانه چیزی ندیدیم. برای نمونه ظهر روز دوم در حوالی ماهشهر، کنار رود جراحی میهمان خانواده مقدم بودیم. جای همه خالی، چنان سفره رنگارنگی پهن کرده بودند که بی‌اختیار یاد قصه‌ها و داستان‌هایی افتادم که راجع به مهمان نوازی عرب‌ها شنیده و خوانده بودم. تقریبا همه میزبان‌های ما به جز نوجوانان و کودکانی که به سن تکلیف نرسیده بودند، روزه بودند. اما این باعث نشده بود که ذره‌ای در تدارک سور و سات کم بگذارند یا امساک بورزند. امین آقا یکی از مردان جوان خانواده مدام دور تا دور سفره می‌چرخید تا کم و کسری نباشد و میزبان‌ها کمبودی احساس نکنند. انصافا ما را مدیون مهر و محبت خودشان کردند.

بدون ذره‌ای مجامله و اغراق این وضعیت جاهای دیگر هم مشهود بود. در آبادان جوان‌های نوازنده و خواننده در کنار رود اروند، در دسته‌های کوچک جمع می‌شدند و ساز می‌زدند و می‌خواندند. جمعیت هم از زن و مرد و دختر و پسر و پیر و جوان و کودک و میانسال دور تا دور آنها جمع می‌شدند و دست می‌زدند و شادی می‌کردند و با گوشی‌های‌شان فیلم می‌گرفتند. واقعا یک جا هم ندیدم برخورد زشت و زننده‌ای پیش بیاید، دختری یا زنی ناراحت شود یا از جوانی گفتار یا کرداری غیراخلاقی سر بزند. همین وضعیت در آپادانای شوش، سازه‌های آبی شوشتر، منطقه چغازنبیل، سد مارون، بندر ماهشهر، تالاب شادگان، کنار کارون، لشکرآباد اهواز، عمارت صمیمی رامهرمز و بازار اندیمشک هم برقرار بود.

از میان مردم، کسی به کسی کاری نداشت و همه خوش و خرم سرگرم کسب و کار و گشت و گذار و خرید و چک و چانه با فروشنده‌ها و دستفروش‌ها بودند. گاهی هم اگر تنشی پیش می‌آمد، مثل ابتدای پلی در اهواز بر فراز کارون، تقصیر به اصطلاح حجاب‌بان‌ها بود که به کسانی که از دید آنها حجاب نداشتند، اجازه نمی‌دادند بالای پل بروند. خلاصه اینکه در تمام طول سفر، یاد جملات ظاهرا خنده‌دار و ساده پدربزرگ دوستم افتادم که تنها چیزی که می‌توان از مسوولان انتظار داشت، این است که کاری به کار مردم نداشته باشند و اجازه بدهند آنها زندگی خودشان را بکنند. مردم خودشان عاقلند، با تجربه‌اند و می‌دانند چطور با یکدیگر و در کنار هم شاد و آرام و در صلح و صفا زندگی کنند، بدون اینکه یکی از موضعی بالاتر مدام به آنها توپ و تشر بزند یا مثلا نصیحت‌شان کند و برای‌شان آقابالاسر بازی در بیاورد.

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.