پایان صهیو نیسم

پایان صهیو نیسم

عطاالله مهاجرانی

توضیح:  ابراهام برگ شخصیت شناخته شده سیاسی و فكری یهودی است. از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۳ ایشان رییس كنیسه (پارلمان اسراییل) بوده است و نیز سال‌ها رییس آژانس یهود. مقاله او در اصل به زبان عبری در روزنامه یدیعوت اهارانوت در اسراییل منتشر شده است. روزنامه گاردین ترجمه همان مقاله را در تاریخ ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۳ منتشر كرده است. مقاله بیان دیدگاه بسیار متفاوت یك شخصیت یهودی نظریه‌پرداز و مخالف صهیونیسم سیاسی و شیوه رفتار دولت اسراییل به ویژه مدل لیكود، می‌باشد. نكات قابل تاملی در مقاله ایشان وجود دارد. این روزها كه صدای بمباران غزه و كشتار فلسطینیان به ویژه كودكان قطع نمی‌شود، دقت نگاه ابراهام برگ و تفسیر او خواندنی است.

جنبش صهیونیستی همواره بر دو پایه استوار بوده است: راه عادلانه و رهبری اخلاقی. هیچ یك از این اصول دیگر ملاك عمل نیست. ملت اسراییل امروز بر ساختاری از فساد و بر بنیاد ظلم و بی‌عدالتی تكیه دارد. از این رو، پایان كار صهیونیستم در برابر ماست. این احتمال وجود دارد كه نسل ما آخرین نسل صهیونیست باشد. ممكن است هنوز یك كشور یهودی در اینجا وجود داشته باشد، اما نوعی غریب و زشت خواهد بود. زمان برای تغییر رفتار و مسیر وجود دارد، البته نه زیاد. آنچه لازم است داشتن بینشی نو از جامعه‌ای عادلانه و اراده سیاسی برای تحقق آن است. یهودیان دیاسپورا كه اسراییل ستون اصلی هویت آنهاست، باید به این موضوع توجه كنند و حرف بزنند.
اپوزیسیون حقیقی وجود ندارد و در راس آنها ائتلاف با آریل شارون مدعی‌اند كه ساكت شده‌اند. در میان ملتی پرحرف، ناگهان همگان لال شده‌اند! زیرا چیزی برای بیان باقی نمانده است. ما در متن یك واقعیت سخت در هم شكسته زندگی می‌كنیم. بله، ما زبان عبری را احیا كرده‌ایم، یك نمایش شگفت‌انگیز و یك پول ملی قوی ایجاد كرده‌ایم. ذهن یهودی ما مثل همیشه تیز و برنده است. ما در بازار بورس معامله می‌كنیم .

اما آیا این دلیلی است كه ما یك دولت ایجاد كردیم؟ قوم یهود به مدت دو هزار سال زنده نماندند تا بتوانند سلاح‌های جدید، برنامه‌های امنیتی رایانه‌ای یا موشك‌های ضدموشكی مدرن تولید كنند. قرار بود ما چراغی فرا راه ملت‌ها باشیم. در این امر ما كاملا شكست خورده‌ایم. به نظر می‌رسد كه مبارزه دو هزار ساله برای بقای یهودیان به موقعیت شهرك‌سازی می‌انجامد كه توسط گروه‌های ضد اخلاقی از قانون‌شكنان فاسد اداره می‌شود كه هم نسبت به شهروندان خود و هم در برابر دشمنان خویش ناشنوایند. دولتی كه براساس عدالت رفتار نكند نمی‌تواند زنده بماند. روز به روز تعداد بیشتری از اسراییلی‌ها این موضوع را درك می‌كنند و از فرزندان خود می‌پرسند كه انتظار دارند در بیست و پنج سال آینده كجا زندگی كنند؟ كودكانی كه صادق هستند، در كمال بهت‌زدگی پدران و مادران‌شان اعتراف می‌كنند كه نمی‌دانند. شمارش معكوس برای پایان جامعه اسراییل آغاز شده است. صهیونیست بودن در شهرك‌های كرانه باختری مانند «بیت ال» و «اُفرا» بسیار راحت و آسوده است. چشم‌انداز كتاب مقدس جذاب است. شما می‌توانید از میان شمعدانی‌ها و گل‌های آتشین خیره شوید و اشغال را نبینید. با سفر در بزرگراهی سریع كه كمتر از نیم مایلی در غرب موانع فلسطینی‌ها عبور می‌كند، تجربه تحقیرآمیز عرب‌های مطرود را كه بایست ساعت‌ها در جاده‌های انبوه از جمعیت و محصور شده‌ای كه به آنان اختصاص داده شده است بخزند، شاهد باشید. یك جاده برای اشغالگر، یك جاده برای اشغالگران. حتی اگر اعراب سر خود را پایین بیندازند و شرم و خشم خود را برای همیشه فرو خورند؛ این رفتار نمی‌تواند ادامه یابد و به نتیجه برسد. ساختاری كه بر سنگدلی و قساوت بشر بنا شده است، ناگزیر در خود فرو خواهد ریخت. به این موقعیت خوب توجه كنید: روبنای صهیونیسم در حال حاضر مانند یك تالار عروسی ارزان‌قیمت در بیت‌المقدس است كه در حال فروپاشی كامل است. فقط دیوانه‌ها به رقصیدن در طبقه بالای تالار ادامه می‌دهند درحالی كه ستون‌های پایین در حال فرو ریختن هستند. ما به نادیده گرفتن رنج زنان در راه‌های مسدود شده عادت كرده‌ایم. جای تعجب نیست كه ما فریادهای زن مورد آزار و اذیت همسایه كناری یا مادران سرپرست خانواده كه برای حمایت از فرزندانش با عزت تلاش می‌كنند، نمی‌شنویم. ما حتی به خود زحمت نمی‌دهیم زنانی كه توسط شوهران‌شان به قتل رسیده‌اند را بشماریم. اسراییل كه دیگر به فكر فرزندان فلسطینی‌ها نیست، نباید تعجب كند كه آنها غرق در نفرت رشد می‌كنند و می‌آیند و خود را در كانون‌های اسراییلی كه مجال می‌یابند، منفجر می‌كنند. آنها در مكان‌های تفریحی ما با انتخاب مرگ، خود را به خدا می‌سپارند، زیرا زندگی آنها شكنجه است. خون خودشان را در رستوران‌های ما می‌ریزند تا اشتهای ما را از بین ببرند، چون بچه‌ها و پدران و مادرانی در خانه دارند كه همگی گرسنه و تحقیر شده‌اند. ما می‌توانیم روزانه هزاران سركرده فلسطینی را بكشیم و هیچ چیز حل نخواهد شد، زیرا رهبران از پایین؛ از لایه‌های نفرت و خشم، از «زیرساخت‌‌های» بی‌عدالتی و فساد اخلاقی می‌رویند و بالا می‌آیند. اگر همه اینها اجتناب‌ناپذیر و تقدیر الهی و تغییرناپذیر بود، سكوت می‌كردم، اما همه ‌چیز می‌تواند متفاوت باشد، بنابراین فریاد بغض‌آلود یك امر اخلاقی ضروری است. این است كه نخست‌وزیر باید به مردم بگوید: زمان توهمات به پایان رسیده است. زمان تصمیم‌گیری
فرا رسیده است. ما تمام سرزمین نیاكان‌مان را دوست داریم و در روزگاری دیگر دوست داشتیم اینجا تنها زندگی كنیم، اما این اتفاق نخواهد افتاد. اعراب نیز آرزوها و نیازهایی دارند.بین اردن و مدیترانه، دیگر اكثریت جمعیت یهودی خالص وجود ندارد و بنابراین، هموطنان، حفظ كل آن بدون پرداخت هزینه ممكن نیست. ما نمی‌توانیم اكثریت فلسطینی‌ها را زیر چكمه اسراییل نگه داریم و در عین حال خود را تنها دموكراسی در خاورمیانه بدانیم. دموكراسی بدون حقوق برابر برای همه كسانی كه در اینجا زندگی می‌كنند، اعم از عرب و همچنین یهودی، نمی‌تواند وجود داشته باشد. ما نمی‌توانیم بدون وسایل انسانی و اخلاقی و یهودی سرزمین‌ها را حفظ كنیم و اكثریت یهودی را در تنها كشور یهودی جهان حفظ كنیم. آیا سرزمین بزرگ‌تری را برای اسراییل می‌خواهید؟ مشكلی نیست دموكراسی را كنار بگذارید. بیایید در اینجا یك سیستم كارآمد جدایی نژادی با اردوگاه‌های زندان و دهكده‌های بازداشتگاهی برقرار كنیم. آیا شما اكثریت یهودی را می‌خواهید؟ مشكلی نیست یا اعراب را سوار واگن‌های راه‌آهن، اتوبوس‌ها، شترها و الاغ‌ها كنیم و دسته جمعی آنها را بیرون كنیم -یا خودمان را مطلقا بدون ترفند یا با ترفند از آنها جدا كنیم. راه میانه‌ای وجود ندارد. ما باید همه شهرك‌ها -همه آنها- را حذف كنیم و مرزی بین‌المللی بین خانه ملی یهودیان و خانه ملی فلسطین ترسیم كنیم. قانون بازگشت یهودیان فقط در داخل خانه ملی ما اعمال خواهد شد و حق بازگشت آنها فقط در داخل مرزهای كشور فلسطین اعمال خواهد شد. آیا شما دموكراسی می‌خواهید؟ مشكلی نیست یا سرزمین بزرگ اسراییل را تا آخرین شهرك و پاسگاه رها كنید، یا به همه، از جمله اعراب، شهروندی و حق رای كامل بدهید. نتیجه البته این خواهد بود كه آنهایی كه خواهان تشكیل كشور فلسطینی در كنار ما نیستند، از طریق صندوق رای در میان ما یك كشور داشته باشند. نخست‌وزیر باید انتخاب‌ها را صریحا ارایه دهد: نژادپرستی یهودی یا دموكراسی. شهرك‌سازی یا امید برای هر دو قوم. رویاهای دروغین سیم خاردار و بمب‌گذاران انتحاری، یا مرز بین‌المللی شناخته شده بین دو كشور و یك پایتخت مشترك در اورشلیم. پس چرا مخالفان این‌قدر ساكت هستند؟ شاید به این دلیل كه برخی دوست دارند به هر قیمتی، حتی بهای شركت در بیماری، به دولت بپیوندند. اما درحالی كه آنها متزلزل می‌شوند، نیروهای نیك‌اندیش امید خود را از دست می‌دهند. هر كسی كه از ارایه موضع روشن خودداری می‌كند -سیاه یا سفید- در این زوال همكاری می‌كند. مساله حزب كارگر در مقابل لیكود یا راست در مقابل چپ نیست، بلكه بحث حق در مقابل باطل، قابل قبول در مقابل غیرقابل قبول است. قانون‌گرا در مقابل قانون‌شكنان است. آنچه مورد نیاز است جایگزینی سیاسی برای دولت شارون نیست، بلكه چشم‌اندازی از امید است، جایگزینی برای نابودی صهیونیسم و ارزش‌های آن توسط افراد كر، لال و بی‌احساس است. دوستان اسراییل در خارج -یهودی و غیریهودی به‌ طور یكسان، روسای‌جمهور و نخست‌وزیران، خاخام‌ها و مردم عادی- نیز باید انتخاب كنند. آنها باید به اسراییل كمك كنند تا نقشه راه را به سوی سرنوشت ملی ما به عنوان چراغی برای ملت‌ها و جامعه صلح، عدالت و برابری هدایت كند.

 

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.