فرانسیس فوکویاما:
هوش مصنوعی؛ نابودگر مشاغل یا برابرسازندهای عالی؟
در میان تهدید کنندهترین عوارض هوش مصنوعی "دیپ فیک" یا جعل عمیق وجود دارد که به سرعت در حال گسترش است و به نظر میرسد که اعتماد افراد را به تقریبا هر چیزی که میبینند و میشنوند تضعیف میکند.
فرانسیس فوکویاما؛ نظریه پرداز سیاسی و نویسنده کتاب معروف "پایان تاریخ و آخرین انسان"، تغییرات تکنولوژیکی همواره تاثیرات عمیقی بر جوامع و اقتصادها داشتهاند تاثیراتی که پیش بینی آن ناممکن بوده و حتی در نگاه به گذشته نیز به سختی قابل ارزیابی هستند. فناوریهای بزرگ در ظهور دیکتاتوریهای قرن بیستم و کمباینهای صنعتی که قادر به توسعه و استفاده از آن بودند، نقش داشتند. ظهور فناوریهای دیجیتال در اواخر قرن بیستم از ابتدا دموکراتیزهکننده قلمداد میشد، زیرا اطلاعات و در نتیجه قدرت را به طور گسترده و ارزان توزیع میکردند.
در دنیایی که اینترنت را پشتیبانی میکرد، جایی که هر کسی میتوانست هر چیزی بگوید و منتشر کند، قدرت کمی بیش از حد گسترش یافت. در این دوره این دولتهای مستبد بودند که به تدریج یاد گرفتند که چگونه از فرصتهای ارائه شده توسط دنیای دیجیتال برای تضعیف مخالفان خود استفاده کنند.
تلاش برای پیش بینی اثرات اجتماعی بلند مدت فناوریهای جدید مانند هوش مصنوعی کار احمقانهای است. حجم عظیمی از برنامههای مبتنی بر هوش مصنوعی مانند چت جی پی تی وجود دارند و ترس آشکاری از آن چه در آینده پیش خواهد آمد، در جریان هستند. تازهترین تجربیات مردم با فناوری دیجیتال، آنان را نسبت به نوآوریهای مخرب محتاط ساخته. مردم سعی میکنند تغییرات آینده را در قیاس با امواج گذشته پیش بینی کنند.
گسترش رایانهها و فناوری دیجیتال که مقصر افزایش بزرگ نابرابری اقتصادیای در سراسر جهان توسعه یافته است، طی چند نسل گذشته رخ داده است. قطبی سازی معاصر حول یک شکاف آموزشی میچرخد. افراد حرفهای با تحصیلات عالی در مجتمعهای بزرگ شهری جمع میشوند و به احزاب مترقیتر رای میدهند و کارگران کمتر تحصیل کرده ساکن در مناطق کم تراکم به احزاب محافظه کار و پوپولیست رای میدهند.
اتوماسیون (خودکاری شدن) و پیشرفتهای تکنولوژیک در حمل و نقل و ارتباطات، ظهور یک اقتصاد جهانی شده را امکان پذیر ساخته که در آن مشاغل با نیاز به مهارت پایین، به راحتی به بخشهای کم هزینه نیروی کار در جهان انتقال مییابند و منجر به کاهش برابری در کشورهای ثروتمند میشوند.
بسیاری از مردم تصور میکنند که ظهور هوش مصنوعی بخشی از این موج گستردهتر خواهد بود و این فناوری با از بین بردن معیشت افرادی که مهارت و تحصیلات کمتر دارند، شکافهای اجتماعی -اقتصادی را تشدید خواهد کرد. اما ممکن است که هوش مصنوعی آینده به جای کاهش باعث افزایش برابری در برخی از موارد کلیدی شود.
درست است که گذار از اقتصاد صنعتی به یک اقتصاد اطلاعاتی باعث افزایش پاداش به تحصیلات بالاتر شد، اما جنبه دیگری نیز وجود داشت که در آن برابری به میزان زیادی افزایش یافت و آن جنبه مربوط به جنسیت بود. من این مورد را در ابتدای کتابام تحت عنوان "گسست بزرگ: طبیعت بشر و بازسازی نظم اجتماعی" که در سال ۱۹۹۹ میلادی چاپ شد، نوشته ام.
از اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی در مشارکت زنان به عنوان نیروی کار در سراسر جهان افزایش گستردهای مشاهده شد. جهان توسعه یافته ورود صدها میلیون زن به بازارهای کار را شاهد بود. یک نوآوری تکنولوژیک همزمان قرصهای ضد بارداری بودند که جنسیت را از تولید مثل جدا ساخت. ظهور فمینیسم در این دوره اغلب به عنوان یک رویداد فرهنگی خودمختار در نظر گرفته میشود، اما اگر زنان قادر به حمایت اقتصادی خود به روشهای جدید نبودند امکان اثبات استقلال برایشان وجود نداشت.
فناوری تاثیر زیادی بر روابط داشت. بسیاری از افراد به تاثیر ماشینهایی مانند ماشین لباسشویی و ظرفشویی برای زنان در خانه توجه کردهاند، اما تغییرات مهم تری در محل کار در حال انجام بود. مشاغل معمولی طبقه کارگر از جمله استخراج زغال سنگ و حفر معدن به نشستن در مقابل صفحه نمایش رایانه، کار در خرده فروشی، ارائه مراقبتهای بهداشتی و سایر فعالیتهای خدماتی تغییر یافت.
در یک اقتصاد مبتنی بر اطلاعات، زنان از مزایای بیشتری در مقایسه با مردان برخوردار شدند: زنان سخت کوشتر و قابل اعتمادتر بودند و بعید بود در سنین پایینتر ریسکهای دیوانهوار انجام دهند. آنان هم چنین تمایل بیشتری برای شرکت در سخنرانیها و همایشها و کسب آموزش داشتند. تعداد بالاتری از زنان در حال حاضر در کالجها و دانشگاههای سراسر جهان در مقایسه با مردان تحصیل میکنند.
این تغییر در روابط البته از نظر اجتماعی و سیاسی بسیار مخرب بود. روند فروپاشی خانوادهها آغاز شد، زیرا زنان استقلال خود را اعلام کردند و به طور فزایندهای از امکانات مالی برای حمایت از خود و فرزندانشان برخوردار شدند. این وضعیت باعث تضعیف نقش مرد به عنوان نان آور اصلی در بسیاری از خانواده شد و مردان نسبت به موقعیت و نقشهای اجتماعی شان احساس ناامنی کردند.
اینکه واکنش پوپولیستی کنونی دارای بعد جنسیتی است را نباید دست کم بگیریم؛ زیرا مردان طبقه کارگر به پایگاه اصلی سیاستمداران پوپولیست در سراسر جهان تبدیل شدهاند. علیرغم آن که نقش زنان در اقتصاد و جامعه به طور کلی از پذیرفته شدن و ایمن بودن فاصله زیادی دارد با این وجود افزایش گسترده برابری جنسیتی با تغییر اقتصاد به اقتصاد اطلاعاتی، امکان پذیر شده است.
این موضوع ما را به پرسش درباره تاثیرات اجتماعی احتمالی هوش مصنوعی میرساند. بدیهی است که افرادی که سیستمهای هوش مصنوعی را طراحی کرده و میسازند برای مهارتها و آموزشهای شناختی خود پاداش زیادی دریافت خواهند کرد. با این وجود، آیا سیستمهای مبتنی بر هوش مصنوعی مشاغل را بیشتر از ایجاد از بین میبرند؟
به نظر من برنامههایی مانند چت جی پی تی، ممکن است تاثیر بسیار خیرخواهانهتری داشته باشند. از آنجایی که آن برنامهها به سادگی محتوایی را که پیشتر در اینترنت وجود دارد، بازیابی میکنند این مدلهای زبان بزرگ پر از خطا خواهند بود و باید دائما توسط کاربران انسانی برای هر برنامه پیشرفته، بررسی و تایید شوند. بدیهی است که ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی برای اساتیدی مانند من که باید مقالات را درجه بندی کنند و مقالات کاربردی را بخوانند مشکل بزرگی خواهند بود، اما از جنبههای دیگر ممکن است توانایی افراد با سطح مهارت و تحصیلات پایین را برای نوشتن با مهارت قابل توجه تسهیل کنند.
یک اقتصاد مدرن به حجم عظیمی از نوشتههای معمولی نیاز دارد: بررسی عملکرد، توضیحات محصول، راهنماها، نسخههای تبلیغاتی، پیشنهادات، گزارشهای پس از اقدام، شرح تصادفات، نامههای تشکر و غیره. بسیاری از افراد در نوشتن مشکل زیادی دارند. یکی از مزایای بزرگ چت جی پی تی آن است که وحشت ناشی از یک صفحه کاغذ خالی را از بین ببرد و اولین پیشنویس را تولید کند که سپس به راحتی قابل ویرایش و اصلاح است.
همان طور که در دسترس بودن جهانی ویکیپدیا نیاز به یادآوری تاریخ و حقایق را از بین برده، هوش مصنوعی مولد نیز ممکن است به افرادی که در سیستم آموزشی فعلی خدمات ضعیفی ارائه میدهند اجازه دهد تا در اقتصاد اطلاعاتی کار مفیدی انجام دهند.
این بدان معنا نیست که ظهور هوش مصنوعی مولد، عواقب بزرگ پیشبینی نشده و ناخوشایندی نخواهد داشت. در میان تهدید کنندهترین عوارض هوش مصنوعی "دیپ فیک" یا جعل عمیق وجود دارد که به سرعت در حال گسترش است و به نظر میرسد که اعتماد افراد را به تقریبا هر چیزی که میبینند و میشنوند تضعیف میکند. ما به سیستمهای نظارتی نیاز خواهیم داشت تا اعتماد را بازگردانیم و شاید به طور کلی سرعت پیشرفت هوش مصنوعی را کاهش دهیم تا جامعه بتواند خود را با این اختلال وفق دهد.