در ستایش پیام رییسی که سایه را ستود

در ستایش پیام رییسی که سایه را ستود

اعتراف می‌کنم انتظار نداشتم ابراهیم رییسی برای درگذشت شاعر بزرگ ایران پیام صادر کند چرا که در هفته‌های اخیر ادبیات او به شدت درون اردوگاهی شده

«این غزل‌سرا و پژوهش‌گر ادبی که فصل ماندگاری در غزل فارسی ایجاد کرد با خلق آثار ادبی فراوان به ویژه با مضامین اجتماعی و حماسی و ترویج روحیۀ آزادی‌خواهی و استکبار‌ستیزی در کنار لطافت عاشقانه، نقش مؤثری در حفظ گنجینۀ غنی ادبیات فارسی و ترویج و گسترش فرهنگ ایران داشت و نام خود را در تاریخ ادبیات و هنر این مرز و بوم ماندگار کرد.»
  و پیامی دیگر: «سخن‌سرای بلندآوازۀ روزگار ما که کلمه را می‌شناخت و قدر کلمه را می‌دانست، انسان را می‌ستود و ایران را دوست می‌داشت، استاد هوشتگ ابتهاج (ه.الف.سایه) دیده بر جهان فروبست و انبوه مشتاقان خود را داغ‌دار کرد.»
   اگر از شما بپرسند این پیام‌ها را مقامات کنونی صادر کرده‌اند یا سابق، شاید بین اولی و دومی تفاوت چندانی نبینید یا هر دو را متعلق به سید محمد خاتمی رییس جمهوری پیشین بدانید اما اولی پیام سید ابراهیم رییسی رییس جمهوری کنونی است و دومی از آنِ سید محمد خاتمی رییس جمهوری پیشین و شاید تنها تعبیر «استکبار‌ستیز» در اولی نشان دهد پیام رییس جمهور اصول‌گرای فعلی است و جالب این‌که آقای رییسی به روحیۀ آزادی‌خواهی سایه اشاره کرده حال آن که خاتمی بر انسان‌ستایی سایه انگشت گذاشته است.
 آزادی‌خواهی و ستایش انسان دو روی یک سکه‌اند که البته اگر هم به نام لیبرالیسم ضرب شده باشد از قدر آن نمی‌کاهد.
   این که آقای رییسی طی دو سه روز و در دو پیام برای روز خبرنگار و درگذشت سایه واژۀ «آزادی» را به کار برده قابل توجه است و نشان می‌دهد نواصول‌گرایان مانند اصول‌گرایان سنتی دست‌کم در لفظ با این واژه مشکل ندارند هر چند در عمل باید سنجید.
   اعتراف می‌کنم انتظار نداشتم ابراهیم رییسی برای درگذشت شاعر بزرگ ایران پیام صادر کند چرا که در هفته‌های اخیر ادبیات او به شدت درون اردوگاهی شده و انگار مخاطب خود را گروه‌های خاصی از مردم می‌بیند اما این پیام را باید فراتر از چند سطر و یک نوشته دید و امید داشت رییس جمهوری بیشتر، از ایران، از آزادی و از نخبگان بگوید و تمام وقت خود را با ادبیات ایدیولوژیک و باید و نبایدها نگذراند و ولو چند دقیقه در روز شعر سایه را بخواند. چرا که فضای رادیکالیزه و عبوس را تلطیف می‌کند.
   یکی از سه شعار اصلی انقلاب ایران، آزادی بود و نخستین خیابان و میدان که خود مردم نام‌گذاری کردند میدان/برج و خیابان آزادی بود.( از آیزنهاور و شهیاد به آزادی)
   هر چه از آزادی و آزادی‌خواهی گفته شود و هر چه از ایران و زبان فارسی خطر دیدگاه های تنگ کمتر می‌شود و خود گویندگان را نیز می‌توان با این مدعا محک زد و نقد کرد.
   اینها البته کافی نیست و می توان آرزو کرد پیکر سایه به ایران منتقل شود و در همان خانه‌ای آرام گیرد که ارغوان آن شهرۀ آفاق است در حالی که نوای «ایران ای سرای امید، بر بامت سپیده دمید» طنین انداز می شود...
   هیچ نیرویی به قدر فرهنگ و هنر ضامن بقا و پیوند یک ملت نیست خاصه که شعر هنر ملی ایرانیان است و اگرچه به سبب آن، گاه از عالم واقع فاصله گرفته و غرق در اوهام و خیالات می شویم ولی این گونه هم نیست که اگر شعر و شاعر نمی‌داشتیم پیش‌گام صنعت می‌بودیم! هویت ما شعر ماست و آدم‌هایی مثل سایه که در عین تخیل شاعرانه آرمان‌های انسانی را هم دنبال می‌کردند شایستۀ قدردانی‌اند.
   این احتمال را هم البته دور نمی‌دانم که لجن پاشی ناشیانۀ پاره‌ای از سلطنت‌طلبان‌برانداز که انقلاب ایران را ساخته و پرداختۀ توده‌ای‌ها می‌دانند و مثل خود شاه فوبیای چپ دارند، دوست دارند سایۀ سوسیالیست را با عنوان سایۀ توده‌ای معرفی‌ کنند و اشعار حماسی او در سال‌های 57 و 58 را به مثابۀ جرم او می‌‌دانند و همین آقای رییسی را در صدور پیام مصمم‌تر کرده باشد تا به استناد دوره‌ای که در زندان جمهوری اسلامی بوده و اقامت در خارج از کشور درصدد مصادرۀ او برنیایند هر چند که باز گرایش‌های غلیظ سوسیالیستی سایه مانع می‌شد.
منبع: عصر ایران

 

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.