محسن رنانی: اگر امیدی به تحول آینده ایران باشد، تنها و تنها از سوی زنان است
محسن رنانی در یادداشتی تحلیلی، زنان را بازیگران اصلی تحولات قرن آینده ایران عنوان كرد

محسن رنانی: اگر امیدی به تحول آینده ایران باشد، تنها و تنها از سوی زنان است

به گمانم اکنون حتی زمان مهاجرت ما مردان از عرصه روشنفکری نیز فرارسیده است. ما باید جای خود را به زنان کنشگر واگذار کنیم. زنانی که مقاله نمی‌نویسند و سخنرانی نمی‌کنند، فقط عمل می‌کنند. جامعه در حال زایمان است؛ زایمانی که دیر یا زود به تولدی تازه می‌انجامد و هیچ قدرتی هم توان جلوگیری از آن را ندارد. حکومت نیز ناتوان‌تر از آن است که بتواند مانع این زایمان شود.

«نقطه امید بزرگ در بستر جامعه تنها و تنها از سوی زنان است.» این عباراتی است كه محسن رنانی استاد برجسته اقتصاد دانشگاه اصفهان با استفاده از آن تلاش می‌كند دورنمایی از تحولاتی كه قرار است با آغاز قرن جدید خورشیدی در ایران رخ دهد را تصویرسازی كند. دورنمایی كه در آن زنان بدون غلطیدن در رویكردهای تند و خسارت‌بار با استفاده از ذات درونی خویش كه صبر و مهربانی و سختكوشی است، رهبری تحولات آینده كشور را به دست می‌گیرند. رنانی با تشریح شرایط سیاسی و حكمرانی كشور و نحوه برخورد سیاست‌گذاران با تذكارهای مشفقانه و دلسوزانه روشنفكران و منتقدان خردمند، خروجی این رفتار را ظهور و بروز براندازان و سلبریتی‌هایی می‌داند كه از این پس، عقل و دل جوانان را می‌ربایند. اتمسفری كه از منظر این استاد دانشگاه، برخی تصمیم‌سازی‌های غلط در سركوب روشنفكران، باعث اقبال جوانان به چهره‌هایی چون تتلو و براندازان می‌شود. نگاه رنانی اما به همه گزاره‌های پیش رو تاریك و سیاه نیست، او با اشاره به اینكه نقطه روشن تحولات آینده كشور بیداری و آگاهی زنان است به این واقعیت اشاره می‌كند: «زنان با پایداری آرام و پافشاری پیوسته، تحولات آینده را شكل خواهند داد.»

به زخم‌های ایران سلام كنیم
رنانی در این یادداشت می‌نویسد: روزی كه من از تمركز بر فعالیت‌های دانشگاهی به عرصه كنشگری و روشنفكری اجتماعی آمدم برخی از دوستان و همكاران دانشگاهی‌ام اعتراض كردند كه «چرا كار آكادمیك كه در آن موفق بوده‌ای را رها كرده‌ای و به حوزه روشنفكری رفته‌ای؟» پاسخم این بود: من علم را برای علم نمی‌خواهم. اگر علم نتواند دردی از دردهای مردم كشورم را درمان كند به چه دردی می‌خورد؟ گرچه معتقدم نظام علم جهانی دارد رنج بشری را كاهش می‌دهد اما ما شده‌ایم نشخوار‌كننده علم جهانی و دانشگاه‌مان به كارخانه تولید «مقاله‌های بازتولیدی» تبدیل شده است تا مقامات‌مان هورا بكشند كه ما رتبه چندم تولید علم در جهان را داریم. من نمی‌خواهم در این تقلب مشاركت كنم. حالا احساس می‌كنم كار روشنفكری نیز به پایان راه خود رسیده است. از یك سو حكومت خودش را به نشنیدن زده است و فراتر از آن، روشنفكران و منتقدان را، هم در گفته‌های علنی‌‌شان و هم در پشت پرده، میكروب‌های اجتماعی و سیاسی می‌خوانند؛ از سوی دیگر مردم نیز دیگر چنان در زیر چرخ تورم، بیكاری، فساد و ریاكاری فرسوده شده‌اند كه وقت، انرژی، حوصله و انگیزه شنیدن و همراهی با روشنفكران را ندارند. حاصل آن رویكرد حكومت و این وضعیت جامعه، آن شده است كه از این پس تنها دو قشر عقل و دل نسل جوان را خواهد ربود: براندازان و طنازان (سلبریتی‌ها). اگر اوضاع به همین شیوه پیش برود، رهبران انقلاب یا شورش‌های آینده ایران از میان این دو قشر برخواهند خاست و چه سرگشته است حكومتی كه با كوته‌فكری مسیر تحولات را به سویی ببرد و نخبگان و منتقدان مصلح را چنان زمین‌گیر كند كه نسل نوخاسته هیچ‌ راهی نداشته باشد جز آنكه یا به امثال مرحوم زم پناه ببرد یا به امثال حضرت تتلو. اما یك نقطه امید بزرگ در بستر جامعه وجود دارد كه دارد روز به روز پررنگ‌تر می‌شود. برای آینده ایران اگر امیدی به تحول عقلانی و اخلاقی باشد، تنها و تنها از سوی زنان است. زنان این عصر گام‌به‌گام دارند اعتماد به نفسی كه در طول تاریخ از آنان ستانده شده بود را باز می‌یابند و حقوق پایمال‌شده خودشان توسط مردان و حكومت‌های طول تاریخ ایران را باز می‌استانند. وقتی به نام زنانی چون صدیقه وسمقی، نسرین ستوده، نرگس محمدی، آتنا دایمی، بهاره هدایت، ژیلا بنی‌یعقوب، رایحه مظفریان، سپیده قلیان و ده‌ها نام دیگری از شیرزنان روشنفكر یا كنشگر مدنی بر‌می‌خورم احساس غرور می‌كنم، از جای برمی‌‌خیزم و به احترام‌شان تعظیم می‌كنم. به گمان من اكنون رهبری توسعه و بار رنج زایمان اجتماعی این دوره تاریخی‌مان را زنان بر دوش می‌كشند و من دلم قرص است كه زنان بهتر از مردان این گذار را محقق می‌كنند. به گمانم اكنون حتی زمان مهاجرت ما مردان از عرصه روشنفكری نیز فرارسیده است. ما باید جای خود را به زنان كنشگر واگذار كنیم. زنانی كه مقاله نمی‌نویسند و سخنرانی نمی‌كنند، فقط عمل می‌كنند. جامعه در حال زایمان است؛ زایمانی كه دیر یا زود به تولدی تازه می‌انجامد و هیچ قدرتی هم توان جلوگیری از آن را ندارد. حكومت نیز ناتوان‌تر از آن است كه بتواند مانع این زایمان شود. حادثه اهواز و سرِ بریده مونا حیدری نماد آغاز این زایمان است. جنایتی كه شوهر مونا انجام داد، نوعی خودكشی بود، خودكشی هویتی؛ خودكشی در اوج استیصال و در نقطه پایان اقتدار. اكنون حكومت در برابر جامعه درست در نقطه‌ای ایستاده است كه شوهر مونا پیش از جنایت ایستاده بود. نقطه‌ای كه هر دو سوی آن برای او باخت است. مگر آنكه چشم‌هایش را بشوید و جور دیگر ببیند. ما مردان مدعی، این‌بار باید بگذاریم این زایمان، بی‌تنش و در آرامش رخ دهد. دست‌كم ما عامل شروع یك جنایت دیگر از نوع انقلاب، در تاریخ ایران نباشیم. ما مردان هرگاه وارد زایمان‌های اجتماعی شده‌ایم فقط آشوب كرده‌ایم و خسارت آفریده‌ایم. انقلاب مشروطیت، نهضت ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی حاصل ورود مردان به عرصه زایمان اجتماعی بود كه نتیجه‌ای جز درهم‌ریزی ساختارها و بی‌ثباتی فرآیندها و ایجاد هزینه‌های سنگین برای نسل‌های بعد نداشت. اما زنان، انقلاب نمی‌كنند، شورش نمی‌كنند؛ آنها وقتی اعتراض می‌كنند چیزی را نمی‌شكنند و جایی را آتش نمی‌زنند؛ آنان با پایداری آرام و پافشاری پیوسته، تحول را هم به ما مردان وهم به حكومت سنتی مردسالار تحمیل خواهند كرد. سلاح زنان از جنسی دیگر است، از جنس سكوت است، از جنس مقاومت آرام است، از جنس پایداری بی‌خشونت است، از جنس نافرمانی مدنی‌ استد. هیچ‌ قدرتی در برابر این «مقاومت خاموش» دوام نمی‌آورد:
سكوت می‌كنم و عشق در دلم‌ جاری است
كه این شگفت‌ترین نوع خویشتن‌داری است
قرن آینده در ایران از آن زنان است. سلام بر قرن پانزدهم، سلام بر زنان. آنان به خوبی می‌دانند كه چگونه تحولات قرن آینده را رهبری كنند بدون آنكه خونی از دماغی بریزد و حلقوم‌ها به زنده‌باد مرده‌بادی آلوده شود.
آب زنید راه را هین كه نگار می‌رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد
و اكنون برای روشنفكران و برای ما مردان، اگر نخواهیم مهاجرت كنیم و اگر نخواهیم دق كنیم، یك راه مانده است و آن اینكه برخیزیم و به زخم‌‌های ایران سلام كنیم. ما راهی نداریم جز آنكه زخم‌هایی را كه در پیدایش آنها مشاركت داشته‌ایم، به رسمیت بشناسیم و برای مرهم نهادن بر آنها آستین بالا بزنیم. همان زخم‌هایی كه با مدیریت مردان سیاستمدار و با مشاركت مردان روشنفكر در قرن گذشته و به ویژه در چهل سال اخیر بر پیكر این جامعه نشسته است. زخم‌هایی از جنس فقر، كودكان كار، حاشیه‌نشینی، بزهكاری، اعتیاد، كارتن‌‌خوابی، تن‌فروشی، آلودگی، امواج بیماری و نظایر‌ آنها كه پیكر جامعه ما را شرحه‌شرحه كرده است بنابراین اكنون برای منِ «روشنفكرِ مرد» یك راه مانده است؛ همان راهی كه پیتر سینگر (فیلسوف اخلاق) توصیه‌ می‌كند. او می‌گوید «بر خیری كه شخصا می‌توانید برسانید تمركز كنید، نه بر مسائلی كه باقی‌ می‌ماند یا حل‌شان دست شما نیست.» این همان راهی است كه جامعه‌شناس و همكار ارجمند دانشگاهی‌ام در ایلام، دكتر علی موسی‌نژاد، چند سالی است در پیش گرفته است. او وقتی از دانشگاه ناامید شد، به درون جامعه رفت، زخم‌‌های آن را دید اما چشم‌هایش را نبست و ناامید نشد، آستین بالا زد و كمر همت بست تا در وسع خویش، دردی را تسكین دهد و زخمی را التیام بخشد. او اكنون یك‌تنه یاریگر بیش از هزار خانوار محروم در استان ایلام است. استانی كه از شدت فقر، نزدیك به چهل درصد خانوارهای آن تحت پوشش نهادهایی حمایتی هستند؛ بیش از ۳۰ سال است كه بالاترین نرخ خودكشی و خودسوزی را در كشور دارد و در دو دهه اخیر ۴۰ درصد شهرنشینان و ۵۰ درصد روستانشینان آن به زیر خط فقر مطلق رفته‌اند. همه ما دانشگاهیان باید به احترام این استاد قیام كنیم، كلاه از سر‌ برداریم و از او حمایت كنیم و برای كاهش دردهای این جامعه، او را رهبر و الگوی خویش قرار دهیم. لطفا، این تعظیم مرا را برای زنان كنشگری كه می‌شناسید، بفرستید. این ضجّه‌ها را برای همه مردان مدعی كه احتمال دارد بخواهند زخم‌های ایران را به رسمیت بشناسند، بفرستید. این پیام مرا برای همه كسانی كه ممكن است بخواهند برای مرهم‌گذاری بر زخم‌های ایلام، دكتر علی‌ موسی‌نژاد را همراهی و یاری كنند، بفرستید. اما این یادداشت را برای هیچ مقامی نفرستید، بگذارید آنها در سرمستی خودشان بمانند. اگر آنان هوشیار شوند ممكن است زنان كنشگر و قهرمان زندانی را آزاد كنند. نسل جوان ما به این چهره‌های نمادین نیاز دارد تا به زودی زود از آنها «سرمایه‌ نمادین» بسازد؛ وگرنه مجبور می‌شود به دامن براندازان یا طنازان پناه ببرد.
كفش‌هایم كو؟
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
كه به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم
و به سمتی بروم
كه درختان حماسی پیدا است.
رو به آن وسعت بی‌واژه كه همواره مرا می‌خواند!
محسن رنانی / ۲۰ اسفند ۱۴۰۰

 

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.