صفحاتی از زندگی شاملو: از زندان موقت نفقه تا شگفت زده شدن از کلمات قرآن

صفحاتی از زندگی شاملو: از زندان موقت نفقه تا شگفت زده شدن از کلمات قرآن

آیدا: «شاملو همیشه یك سوسیالیست واقعی باقی ماند. كمال‌طلب و خوش‌بین بود و به بهبود وضع بشر و دادگستری نهایی امیدوار.»

 21 آذر زادروز احمد شاملو است؛ شاعری که بسیاری او را قلۀ شعر نو فارسی می‌دانند و برخی حتی او را بهترین شاعر زبان فارسی پس از حافظ تا به امروز قلمداد کرده‌اند. دربارۀ شاملو مقالات پرشماری نوشته شده و کتاب‌های گوناگونی هم منتشر شده است. اما کتاب «بام بلند هم‌چراغی» قطعا بهترین کتاب برای شناخت شاملو است.

  این کتاب 500 صفحه‌ای، گفت‌وگوی بلند سعید پورعظیمی با آیدا سرکیسیان همسر شاملو است و شناخت دقیقی از فراز و فرود زندگی او به دست می‌دهد. کتاب البته اثری است برای شناخت زندگی شاملو و نه شعر او. یعنی وارد جزئیات اشعار شاملو و بحث‌های فنی دربارۀ سروده‌های شاعر بزرگ آزادی نمی‌شود.

  سال‌ها پیش، پس از درگذشت احمد شاملو، كتابی با عنوان «بامداد در آینه» به قلم نورالدین سالمی منتشر شد كه شرح گپ‌وگفت‌های خصوصی نویسنده كتاب با شاملو و همسرش آیدا بود؛ گپ‌وگفت‌هایی كه گاه در حضور و با مشاركت میهمانان شاعر صورت گرفته بود و قلمی شدن آنها، شاملو را «در خلوت» نشان می داد.

  پس از انتشار كتاب نورالدین سالمی، شیفتگان شاملو برآشفتند كه «شاملو این نبود». كسانی كه منصف‌تر بودند و حداكثر محب شاملو بودند نه مرید او، قبول داشتند كه آن حرف‌ها، حرف‌های خود شاملو است ولی پرده‌برداری از خلوت شاعر را غیر اخلاقی دانستند.

  هر چه بود، آن كتاب ناخواسته تصویری منفی از شاملو ترسیم كرد و آن ادعای همیشگی شاملو را كه در «خانه‌ای شیشه‌ای» زندگی می‌كند و چیزی برای پنهان كردن ندارد، تا حدی مخدوش كرد. كتاب «بام بلند هم‌چراغی»، شاید كوششی باشد برای جبران خسارت معنوی ناشی از انتشار كتاب نورالدین سالمی.

  این كتاب بسیاری از زوایای مخفی ذهن و زندگی شاملو را بر آفتاب افكنده است. هر چند كه آیدای عاشق، از آغاز تا پایان گفت‌وگو، دغدغۀ ترسیم تصویری «یكسره بزرگوارانه» از معشوق باشكوهش دارد، اما كتاب قطعا هر شاملوشناسی را شاملوشناس‌تر می‌كند.

  بام بلند هم‌چراغی، از آغاز آشنایی تا پایان همراهی آیدا با شاملو را پیش روی خواننده می‌گذارد. یعنی از آغاز دهۀ 1340 تا پایان دهۀ 1370. چیزی نزدیك به چهل سال. با این حال، پرسشگر با تكیه بر اطلاعات خودش و آیدا، می‌كوشد كتابش كل زندگی مهم‌ترین شاعر شعر نوی ایران را در بر گیرد.

  در جایی از كتاب، پورعظیمی از آیدا درباره كتاب بحث‌برانگیز نورالدین سالمی – كه پزشك شاملو هم بود - می‌پرسد و آیدا می‌گوید: «این آقا با چاپ آن كتاب سوگندنامۀ پزشكی‌اش را در حفظ اسرار بیمار زیر پا گذاشت و به عهدش خیانت كرد. از موقعیتش سوءاستفاده كرد. البته برای احمد زحمت كشید و ما هم در حد توان‌مان جبران كردیم... ولی نباید آن حرف‌ها را كه بیشترش اظهارنظرهای شخصی خودش بود منتشر می‌كرد. گاهی احمد دچار تنگی نفس می‌شد... و من سریع دكتر سالمی را خبر می‌كردم كه شاملو را معاینه كند. سالمی بعد از اینكه فشار خون شاملو را می‌گرفت سر حرف را باز می‌كرد و سعی می‌كرد از زیر زبان شاملو حرف بكشد. هر آدمی در حال بیماری و كلافگی ممكن است... حرف‌هایی بزند. یكی مریض و بی‌حوصله است و تو سوالی بی‌جا مطرح می‌كنی. دكتر ابوالفضل مهداوی هم گاهی برای معاینۀ قلب شاملو می‌آمد خانۀ ما... ولی خیلی سنگین و متین برخورد می‌كرد و مریض را سوال‌پیچ نمی‌كرد... سالمی بعد از چاپ كتاب در سوئد منكر همه‌چیز شد و گفت من كتاب را به ناشر نداده‌ام. احمد آدمی نبود كه خودش را سانسور كند؛ اما چطور ممكن است آن حرف‌ها را دربارۀ گلشیری بزند؟ شعر تقدیم گلشیری كرد. احترامش را داشت. »

  در طول كتاب، بارها از فقر مالی شاملو سخن به میان می‌آید و پورعظیمی در جایی به این نكته اشاره می‌كند كه شاملو چند بار در پی شكایت همسر اولش به زندان افتاده بود. آیدا پاسخ می‌دهد: «بارها به دلیل نپرداختن نفقه از چند روز تا چند ماه در زندان موقت شهربانی بوده. سال 1342 هم به همین خاطر بازداشت شد. اتفاقا آن روز من برای دیدنش رفتم خانه‌شان. مادرش گفت احمد در زندان موقت است. دستش خالیه... با مادرش رفتیم ملاقاتش. از دیدنم جا خورد. »

  نحوۀ جدایی شاملو از همسر دومش نیز، جزو نكات جالب زندگی اوست. یك گسست انقلابی و رادیكال به معنای واقعی كلمه! آیدا درباره این جدایی می‌گوید: «می‌گفت یك شب بحث بالا گرفت، كتاب و یادداشت و لباس و لوازمم را به امان خدا رها كردم؛ بارانی و كیف دستی‌ام را برداشتم و برای همیشه از خانه بیرون آمدم و خلاص!»

  در بحث از همسر دوم شاملو، آیدا دربارۀ اتهامی كه ابراهیم گلستان در كتاب «نوشتن با دوربین» به شاملو زده، می‌گوید: «آقای گلستان یك جمله گفته كه جان مرا آتش زد! می‌گوید: "شاملو تمام ثروت طوسی حائری را بالا كشید و از خانه بیرونش كرد." شاملو خودش خانه طوسی را برای همیشه ترك كرده بود؛ خانه‌ای كه در یكی از كوچه‌های میدان ژاله و ملك شخصی طوسی بوده.

  آقای گلستان دركی از زندگی شاملو ندارند؛ ایشان جور دیگری زندگی كرده... نه از نظر مالی مشكل داشته، نه در به در بوده، نه در آبادی‌های محروم كویر زندگی كرده... نه ناعادلانه زندان رفته... این شایسته نیست كه مردی مثل ایشان درباره امری كه از آن خبر ندارند با این لحن توهین‌آمیز صحبت كنند و حیثیت افراد را زیر سوال ببرند!»

  در سال‌های اخیر بهاالدین خرمشاهی در مصاحبه‌ای، پذیرفت كه ادعای قدیمی‌اش در خصوص عكس تعظیم شاملو در برابر فرح، مبتنی بر شنیده‌ها بوده و خودش آن عكس را ندیده است. در واكنش به طرح این موضوع، یكی از مورخان كشور در دفاع از شاملو نوشت كه فرح هزینۀ درمان بیماری شاملو را در آن دوران پرداخت كرده بود و هر كس دیگری هم جای شاملو بود، به فرح احترام می‌گذاشت.

  پورعظیمی هم در این كتاب به این شایعه اشاره می‌كند كه هزینۀ درمان شاملو را در اوایل دهۀ 1350، فرح پرداخته بود ولی آیدا می‌گوید: «نخیر. هزینه‌های درمانی را دوستان شاملو پرداختند و مسوولیت این كار به عهدۀ ساعدی بود. پنج‌هزار تومان جمع شد و یك مقدار هم پدرم كمك كرد... آن پنج‌هزار تومان فقط هزینۀ سفرمان {به خارج از كشور} شد. هزینۀ جراحی را پدرم و خواهرم و بعضی از دوستان پرداختند؛ البته چون به كادر درمانی و پزشكان گفته بودند بیمار، یكی از شاعران سرشناس ایرانی است و وضع مالی خوبی ندارد خیلی تخفیف دادند.»

  یكی از جذاب‌ترین صفحات كتاب، صفحۀ 304 است كه آیدا نظر شاملو را دربارۀ فرم قرآن توضیح می‌دهد: «موسیقی زبان عربی را دوست داشت و معتقد بود قرآن زیباترین شعر جهان است. می‌گفت این آواها و اصوات و كلمات با این ساختمان خاص شگفت‌انگیز است. خودش می‌خواست قرآن را ترجمه و بازنویسی كند. فكر كنم اگر این اتفاق می‌افتاد حسابی با متن درگیر می‌شد... می‌توانست آرام‌آرام به هر جمله و آیه فكر كند. كار تحقیقی بزرگی بود... به نظرم بازنویسی احمد یك متن شاعرانه می‌شد؛ البته بخش‌هایی از قصص قرآن را كه در "یادداشت‌های حافظ" نقل كرده خودش بازنویسی كرده.»

  آیدا می‌افزاید كه شاملو در بین ترجمه‌های قرآن تا آن زمان، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده را بیش از سایر ترجمه‌ها می‌پسندید. نكتۀ دیگر اینكه، شاملو اذان موذن‌زاده اردبیلی را هم «دوست داشت و گوش می‌داد.»

  احتمالا بسیاری معتقدند كه شاملو و آیدا هر دو خداناباور بوده‌اند ولی خوانندۀ این كتاب به خوبی متوجه می‌شود كه آیدا قطعا خداباور است و چهل سال زیستن در كنار شاعری كه در كنار شعرش، به كفرش نیز مشهور است، باور به وجود خدا را از ذهن او بیرون نرانده. هرچند كه آیدا، برخلاف بسیاری از خوانندگان شعر شاملو، مطمئن نیست كه شاملو خداناباور بوده باشد.

  در اواخر كتاب، كه ذكری از «خدا» به میان می‌آید، پورعظیمی می‌گوید «می‌توان گفت شاملو در زمین دین بازی نمی‌كرد». آیدا جواب می‌دهد: «در این مورد نمی‌توانم جواب قانع‌كننده‌ای بدهم. به چیزی معتقد بود كه نمی‌دانم چیست. خودش گفته: اما داوری آن سوی در نشسته است، بی‌ردای شوم قاضیان/ ذاتش درایت و انصاف/ هیأتش زمان... حوادث خیلی تلخ را كه می‌دید یا می‌شنید می‌گفت مگر خدایی نیست؟!»

به نظر می‌رسد كه آیدا شاملو را نه آته‌ئیست كه "لاادری"‌گرا می‌داند و معتقد نیست كه شاملو جهان هستی را قطعا بی‌خدا می‌دانست. برخی متكلمان و فیلسوفان دین به این نكته اشاره كرده‌اند كه «امید»، گوهر ایمان است و ایمان در برابر ناامیدی قرار می‌گیرد نه در برابر كفر. به این اعتبار، چه بسا بتوان گفت كه هر نامؤمنی در خلوت خودش، در نهان‌خانۀ ضمیرش، اندكی مؤمن است و ظاهرا شاملوی بزرگ هم در زیر خرقۀ "كفرش"، زناری از ایمان پنهان بوده است.

  فارغ از جهان‌بینی و هستی‌شناسی، به لحاظ ایدئولوژی دنیوی و سیاسی، آیدا شاملو را سوسیالیست می‌داند و در توصیف مرام سیاسی و انسانی او می‌گوید: «شاملو همیشه یك سوسیالیست واقعی باقی ماند. كمال‌طلب و خوش‌بین بود و به بهبود وضع بشر و دادگستری نهایی امیدوار. به معنای واقعی یك سوسیالیست آزاده بود و در جست‌وجوی حقیقت.»

منبع: عصر ایران؛ هومان دوراندیش

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.