چگونه ترس هایمان را کنار بگذاریم؛ توصیه های یک روان شناس
دلیل اصلی ترس های ما چیست و چگونه خود را نشان می دهند؟ برای غلبه بر آنها چه باید کرد؟
9 اکتبر، روز جهانی روبهرو شدن با ترسها نام گذاری شده است. سایت daysoftheyear در توضیح این روز نوشته: «بر ترسهای خود غلبه کنید تا جهان را به تصرف خود در آورید و موفقیت به شما چشمک بزند. این روز شما را تشویق میکند که در مواجهه با موقعیتها و تجربههای جدید، جسور و قوی باشید». دکتر مهدی سودآوری، روان شناس و مدرس دانشگاه در یادداشتی در خراسان به موضع ترس و راه های درمان و غلبه بر آن پرداخته است که در ادامه می خوانید:
ترس تغییر شکل داده است
ترس یکی از مهمترین و پایهایترین احساسات انسان است که نقشی اساسی در حفظ سلامتی و بقای انسان دارد. برای همین نوزاد به همراه چند ترس اساسی مانند ترس از صدای بلند، حیوانات وحشی، غریبه، تاریکی و ... به دنیا میآید و همینها باعث شده که گونه انسان در هزاران سال منقرض نشود.
نکته مهم این است که در دنیای مدرن، شرایط محیطی تغییر کرده و دیگر حیوانات وحشی یا تاریکی دشمن انسان نیستند اما حس ترس از گذشتههای دور در انسان باقی مانده و بیشتر به خطرات غیرواقعی و خیالی تبدیل شده است مثل ترس از تغییر یا ترس از شادی و خوشبختی.
ممکن است با خود بگویید که مگر ممکن است کسی از شادی یا خوشبختی بترسد؟ متاسفانه بله. افرادی که به ناپایدار بودن خوشیها فکر میکنند یا بعد از هر اتفاق خوبی منتظر فاجعهای هستند، جزو این دسته هستند.
ترس از موفقیت هم یکی دیگر از ترسهای مدرنی است که انسان برای خود ساخته است. افرادی که هیچوقت خود را توانمند نمیدانند، یا میترسند که اگر به جایی برسند سر زبانها می افتند و چشم می خورند! آنهایی که از هرگونه تغییر میترسند چون شرایط جدید مبهم است و ... .
افکار و احساساتتان با هم فرق میکنند
اولین قدم برای روبهرو شدن با ترسهای محدودکننده، تشخیص و تفکیک احساسات مختلف از هم و همچنین تفکیک افکار از احساسات است. بسیاری از مردم افکار خود را به عنوان احساس بیان میکنند. مثلا فردی را که از بلندی میترسد بالای پشتبام ببرید و از او بخواهید احساس خود را بگوید.
بعضی از مردم خواهند گفت: «این ساختمان خیلی بلند است»، در حالی که بلند بودن ساختمان فکر آنهاست و نه احساس. در بهترین حالت جوابی مثل «میترسم پام بشکند» خواهید گرفت. شکستن پا هم احساس نیست! نتیجه احتمالی است. احساس میتواند مثل اضطراب، ترس، سرگیجه و ... باشد.
احساسات مهم باید تفکیک شوند
قدم بعدی، تفکیک احساسات مهم است. یک شرایط خاص، شما را عصبی یا خشمگین میکند؟ این دو با هم فرق میکنند. خشم ناشی از ناکامی است.
چیزی که دوست داشتیم به دست نیاوردهایم، اما عصبی شدن در صورت وجود موارد ناخوشایند ایجاد میشود. مثلا اگر فردی زیاد حرف میزند یا موقع غذا خوردن دهانش صدا میدهد شما احتمالا عصبی خواهید شد، اما عصبانی نمیشوید. ولی اگر کسی غذای شما را بخورد احتمالا عصبانی میشوید.
علت اصلی ترس باید کشف شود
برای مواجهه با ترسها، باید حس واقعی را پیدا کرد. سپس عاملی که آن حس را ایجاد میکند، یافت و آن را رفع کرد. بخشی از ترسهای ما نشئت گرفته از رفتار و باورهای والدینمان است. اگر والدین ما باورهای محدودکننده داشتهاند و به ما منتقل شده، دیگر به عنوان یک بزرگ سال دلیلی برای ادامه آن باورهای ناکارامد نداریم.
بگذارید یک مثال بزنم. زمانی غذا خوردن در رستورانهای بینراهی از نظر بهداشتی ترسناک بود، اما امروز رستورانها و استراحتگاههای مدرن، زیبا و بهداشتی در جادهها ساخته شدهاند پس اگر امروز مثل پنجاه سال گذشته فکر و احساس میکنیم، یعنی هنوز یک کودک 5 ساله هستیم که والدینی در دهه پنجاه شمسی از او مراقبت میکنند! پس با خود صادق باشید، احساسات و افکار خود را تفکیک کنید و بشناسید، آن گاه راهحلی برای آن پیدا کنید. ترسیدن از ناشناختهها طبیعی است اما پنهان شدن در کنج خانه و باقی ماندن محدوده امن آغوش مادر در بزرگ سالی غیرطبیعی و ناسالم است.