در هفته های اخیر همزمان با آغاز به کار دولت سیزدهم، پخش فصل دوم سریال تلویزیونی «گاندو» نیز از شبکه سه سیما از سرگرفته شده است؛ سریالی با مایه های سیاسی- امنیتی که به دلیل پرده برداری و رمزگشایی از پرونده نفوذ قدرتهای بیگانه در ایران در کنار پردازش برخی بحرانهای سیاسی- امنیتی کشور در سالهای اخیر، جذاب است و کنجکاوی مخاطبان را بر می انگیزد. اصولا از آنجا که زحمات و تلاشهای نیروهای امنیتی- اطلاعاتی کشور و البته خدمات و پیشرفتهای آنها به دلیل ماهیت حساسی که دارند به صورت روزانه و عادی در اخبار منتشر نمی شود، ساخت چنین سریالهایی نه تنها جذاب که بسیار لازم و ضروری است؛ چرا که هم سبب آشنایی جامعه با عوامل پشت صحنه امنیت و اقتدار کشور می شود و هم مخاطبان خاص خارجی را متوجه پیشرفت و اقتدار امنیتی - اطلاعاتی کشور می کند تا به اصطلاح حساب کار دستشان بیاید.
با این وجود متأسفانه سریال گاندو2 از ایرادات و ضعفهایی در بخشهای مختلف به ویژه کارگردانی و فیلم نامه رنج می برد که اثرگذاری آن را تا حد زیادی کاهش می دهد و حتی می تواند اثرات مخربی بر امنیت و منافع ملی کشور داشته باشد. ضعف بخش کارگردانی سریال گاندو سبب شده تا شیوه پیام رسانی آن بسیار سطحی و دم دستی باشد؛ در بخشهایی از این سریال بازیگران برای طرح مواضع سیاسی "مورد نظر" از جمله پیرامون «برجام» و «اف ای تی اف» بی هیچ تکنیک و ظرافتی، تنها روبروی یکدیگر می ایستند و می کوشند این اسناد و نهادهای سیاسی را به زبان ساده تعریف کنند و یا به مردم کتاب معرفی کنند؛ طبیعتاً این نحوه فیلم سازی های شعاری و تبلیغ گل درشت رویکردهای سیاسی دیگر نمی تواند نظر مردم ایران به ویژه نسل جوان و تحصیلکرده که این روزها دیگر تقریبا به صورت فراگیر فیلمهای روز دنیا را می بینند و مقایسه می کنند، را جلب کند.
اما از ایرادات کارگردانی که بگذریم، آنچه از سه زاویه سیاسی، امنیتی و اجتماعی لطمه و آسیب جدی به منافع ملی کشور می زند، فیلم نامه سریال گاندو است که به نظر می رسد با وجود حساسیت و اهمیتی که داشته در مورد آن کم کاری صورت گرفته و در آن از نظرات نخبگان امنیتی، اطلاعاتی و سیاسی کشور استفاده نشده است. اگر نگاهی به سریالهای محبوب و مهم روز دنیا(از جمله بریکینگ بد و یا خانه پوشالی) که بیشترین مخاطبان را جذب کرده اند، بیندازیم متوجه می شویم که تقریبا تمامی آنها در بخش فیلم نامه از حضور یک تیم از نویسندگان بهره برده اند و نگارش فیلم نامه برایند جلسات طوفان فکری و استفاده از درایت و تجربه نویسندگان برگزیده بوده است. حاصل چنین رویکردی این می شود که یک سریال مرزهای کشورها و قاره ها را درمی نوردد و به مرحله اثر گذاری جهانی می رسد.
اما در گاندو حضور تنها یک نویسنده سبب شده است تا ابعاد و زوایای آثار سیاسی، امنیتی و جامعه شناختی این سریال مورد غفلت قرار بگیرد. از جنبه سیاسی، فیلم نامه گاندو بر پایه ایجاد شکاف بین دو رویکرد سیاسی رایج در ایران نوشته شده و می کوشد با ضعیف، فریب خورده و حتی خائن جلوه دادن مقامات دولتی(دولت سابق که از طیف میانه رو و اصلاح طلب بودند)، نهادهای امنیتی و نظامی را به عنوان تنها نهادهای خدوم و دلسوز و حامی منافع ملی نشان دهد.
هر چند گاندو با این نوع تصویر سازی می تواند بخشهایی از جامعه را راضی کند، اما از این نکته غفلت کرده است که در شرایطی که ایران با بیشترین تهدیدات منطقه ای و جهانی مواجه و بیش از هر زمان دیگری نیازمند انسجام و وحدت ملی است، اینگونه ضعیف و آلت دست نشان دادن مقامات دولتی تا چه می تواند سبب نا امیدی، عصبانیت و سرخوردگی بخشهای دیگری از جامعه شود و شکاف و برخوردهای سیاسی بین دیدگاههای مختلف را تشدید کند.
نکته مهمتر اینکه وزارت خارجه ای که در سریال گاندو تا این حد بر تحقیر آن تلاش می شود، یکی از چهار وزارتخانه حاکمیتی است که در کنار وزارت کشور، وزارت اطلاعات و وزارت دفاع، انتخاب وزیر آن تنها بر عهده رئیس جمهور نبوده و با اجماع نظر نهادهای حاکمیتی صورت می گیرد. از این رو به نظر می رسد تضعیف و تحقیر دولت و وزارت خارجه، نه تنها ریشه وحدت ملی را میخشکاند، بلکه با زیر سؤال بردن گزینه های انتخابی نهادهای حاکمیتی، کل حاکمیت کشور را تضعیف می کند.
از منظر امنیتی- اطلاعاتی نیز گاندو هر چند تلاش کرده با نمایش مأموریتهای نیروهای نظامی و اطلاعاتی، آنها را مقتدر و توانمند نشان دهد، اما به دلیل ضعف تئوریک و علمی فیلم نامه و بیخبری عوامل این سریال از لایه هاو نسل های جدید امنیت و قدرت در روابط بین الملل، نگرشی کاملا سنتی از امنیت را به نمایش می گذارد و با این نوع تصویرسازی به وجهه سیستم امنیتی و اطلاعاتی کشور آسیب می زند.
اینکه مأموران امنیتی برای تأمین امنیت در پایتخت به دنبال افراد مسلح و اجیر شده یا بمبهای جاسازی شده در معابر و خیابانها باشند و بعد با یک حرکت قهرمانانه توطئه ها را خنثی و عوامل تروریستی را دستگیر یا هلاک کنند، شاید برای فیلمهای ژانر امنیتی- جاسوسی یکی دو دهه قبل اقدامی جالب و پیشرو محسوب میشد؛ اما با تحولاتی که امروزه در عرصه تهدیدات و حملات سایبری رخ داده، دیگر نشانه اقتدار نیست. البته منظور این نیست که تهدیدات و روشهای تروریستی سنتی دیگر وجود و کارایی ندارند؛ این دسته از تهدیدات قرنهاست که وجود دارند و همچنان نیز مورد استفاده گروههای مختلف قرار می گیرند، اما نکته اینجاست که نهادهای اطلاعاتی، نظامی – امنیتی ایران در سالهای اخیر پیشرفتهای خوبی در زمینه امنیت سایبری داشته اند و بنابراین انتظار می رود سریالی که با اهداف تبلیغاتی و اقتدارنمایی ساخته میشود، به جای همت گماردن به تخریب نهادهای داخلی، اشراف نهادهای اطلاعاتی- امنیتی ایران به امنیت سایبری و تهدیدات هوش مصنوعی را به نمایش بگذارد و حتی به منظور ایجاد بازدارندگی در برابر دشمن، اندکی آنها را پررنگ تر نشان دهد.
ضمن اینکه در سریال گاندو نگاه فراسازمانی و فراجناحی به حفاظت اطلاعات و امنیت وجود ندارد؛ این تنها دولت و وزرای آن هستند که عوامل نفوذی در بین آنها رسوخ پیدا می کنند و از این طریق به کشور آسیب می زنند، این در حالی است که تجارب موجود نشان می دهد هیچ نهادی از نفوذ مبرا نیست و آدرس غلط دادن به مردم، امنیت کشور را تضمین نمی کند.
نقطه ضعف دیگر سریال گاندو، لطمه ای است که به تلاشهای جمهوری اسلامی ایران برای نمایش ارتقای منزلت و جایگاه زنان در دوران پس از انقلاب میزند. در عصری که مراکز مهم فیلم سازی در جهان در کنار هر نقش اصلی مرد یک نقش اصلی و قهرمان زن قرار می دهند و به ویژه در بسیاری از فیلمها و سریالهای ژانر امنیتی- جاسوسی خود، زنان را در نقش افسران هوشیار، برنامه ریز و حل کننده معماها معرفی می کنند و حتی خود سریال گاندو نیز بر این امر صحه می گذارد که انگلستان از یک زن تحصیل کرده، آشنا به زبان و فنون دیپلماسی و رسانه برای پیشبرد و اجرایی کردن پیچیده ترین و دشوارترین عملیاتهای نفوذ خود در جمهوری اسلامی ایران استفاده می کند، کودکان و نوجوانان ایرانی باید تصویری دیگر از زنان هموطن خود ببینند؛ زنانی بدون تخصص و مهارت ویژه که اگر چه بسیاری از آنها هم شاغل هستند، اما اغلب کار آنها پادویی مقامات دولتی، نشستن پشت مانتیورها و رصد کردن وضعیت زندانیان، یا همراهی مأموران مرد زرنگ و هوشیاری است که عملیات های پیچیده را طراحی و اجرا می کنند و وقتی همه آبها از آسیاب افتاد و شرایط امن شد، به خانم همکارشان می گویند که وارد عمل شود و به مجرم خانم دستبند بزند، همین!
تصویر سازی صورت گرفته از زنان در این سریال پیامدهای منفی در دو بعد داخلی و خارجی برای کشور خواهد داشت؛ در بعد داخلی با چنین تعریف و تصویری از زنان چگونه می توانیم انتظار داشته باشیم دختران کودک و نوجوان ما در تعریف «هویت نقشی» خود پویا و خلاق باشند، خود را در برابر آزادی، امنیت و پیشرفت کشور مسئول بدانند و برای ایفای نقش در آینده جامعه برنامه ریزی کنند؟ و حتی چگونه از پسران این سرزمین انتظار داشته باشیم استعداد و توانایی های زنان و خواهرانشان را باور کنند و به علاقه آنها برای اشتغال و فعالیتهای اجتماعی احترام بگذارند؟! از این رو به نظر می رسد سریال گاندو برخی کلیشه های جنسیتی را تقویت می کند و تأثیرات مخرب فرهنگی- اجتماعی بر جامعه دارد.
اما در بعد بین المللی گاندو این امکان را برای مخاطبان فراهم می کند تا بین رویکرد «ام آی سیکس(MI6)» انگلیس و نهادهای امنیتی ایران به زنان مقایسه ای انجام دهند و کشورمان را به دلیل پیشرفت اندک زنان در سطوح اجتماعی و سیاسی و دور نگه داشتن آنها از پستهای کلیدی و مهم سرزنش کنند.
در نهایت باید گفت در عصر حاضر ساخت سریالهای جذاب در ژانر امنیتی- جاسوسی یکی از مهمترین ابزارهای اعمال قدرت نرم در عرصه داخلی و بین المللی به حساب می آید و می تواند با نمایش برنامه های دفاعی- امنیتی، استراتژی و تجهیزات یک کشور، اعتبار و وجهه آن را تا حد زیادی بهبود ببخشد. در همین راستا سریالهایی همچون گاندو نیز به واسطه موضوع و تم سیاسی – امنیتی خود تنها مخاطبان داخلی ندارند و همانطور که سریال اسرائیلی «تهران» از سوی مخاطبان و منتقدان ایرانی با دقت دنبال شد و از زوایای مختلف مورد نقد قرار گرفت، «گاندوی» ایران نیز حداقل از سوی رقبای امنیتی ایران دیده می شود و ای کاش می توانست انعکاس خوب و تصویر مناسبی از ایران به نمایش بگذارد.
بی شک گاندو آخرین سریال ایرانی در تم امنیتی- جاسوسی نخواهد بود و امید می رود طرح نقاط ضعف این سریال و آثار منفی آن بر منافع و امنیت ملی به برنامه ریزان و دلسوزان امنیت، اعتبار و اقتدار ایران برای طراحی و ساخت سریالهای قوی تر و اثرگذار تر کمک کند؛ سریالهایی که نه به منظور تصفیه حسابهای جناحی، بلکه تنها با هدف امیدوار کردن مردم به آینده کشور و ایجاد بازدارندگی و هراس در دشمنان تولید شوند. نویسنده: اعظم ملایی/دیپلماسی ایرانی