تا همین جای خبر -بدون پرداخت به جزئیات آن- موجب نهایت حیرت است. آیا در كشورهای دیگر هم همین كارها را با كاریكاتوریستها و طنزپردازانشان میكنند؟ در «جهان غرب» (سرمایهدار)، در «جهان شرق» (كمونیستی) و در «جهان سوم » با طنزپردازان خود چه میكنند؟ از این سه جهان به كل متفاوت، برای نمونه، مثالهایی برایتان میزنم1: وضع طنزپردازان در جهان غرب در جهان غرب از كاریكاتوریستها و طنزپردازانشان نهایت حمایت را میكنند و رجال آنها از كاریكاتوریستها و طنزپردازانی كه دستشان میاندازند، تجلیل میكنند. در اغلب كشورها شوخی با هركس آزاد است؛ بهویژه با آدمهای مشهور. هیچ دادگاهی از هیچكس، هیچ شكایتی مبنیبر اینكه مرا دست انداختهاند یا مسخره كردهاند اصلا نمیپذیرد. نه تنها كاریكاتوریستها و طنزپردازان را مجازات نمیكنند، بلكه به آنهایی كه بهتر و شیرینتر مشاهیر و بهویژه مقامات دولتی را دست بیندازند، جایزههای مهم روزنامهنگاری، هنری را میدهند و مورد تحسین، تشویق و تجلیل رؤسای دولت و مجلس هستند! مطبوعات طنز آمیز در جهان کمونیستی پرتیراژترین روزنامه فكاهی و طنزآمیز جهان مجله «كروكودیل» روسیه شوروی بود با چهار- پنج میلیون تیراژ، این مجله بسیار معروف بزرگترین امكانات را از لحاظ بودجه و تعداد نویسندگان، شعرا و كارتونیستها داشت و از طرف دولت حمایت میشد. قطع مجله كروكودیل به اندازه روزنامه «توفیق» بود، ولی برخلاف «توفیق» كه در 20 تا 32 صفحه منتشر میشد، فقط 16 صفحه داشت و برخلاف توفیق كه هر هفته (البته اگر توقیفش نمیكردند!) منتشر میشد كروكودیل با آن همه شاعر و نویسنده و كاریكاتوریست و ماشینآلات چاپ، ماهی فقط سه شماره منتشر میشد. دفتر كوچك كهنه و قدیمی «توفیق» را در طبقه بالای یك قنادی در خیابان اسلامبول بسیاری دیدهاند، ولی محل مجله «كروكودیل» در یک آسمانخراش بود.2 و اما در «جهان سوم» 1- یك روزنامه فكاهی ایرانی در قفقاز در اواخر دوران روسیه تزاری ازسوی چند ایرانی مهاجر یك روزنامه فكاهی بهنام «ملانصرالدین» به زبان آذری در قفقاز منتشر شده بود. بیشتر مندرجات آن درباره ایرانیان مهاجر در قفقاز و اوضاع ایران بهویژه انقلاب مشروطیت ایران بود. پس از فوت مدیر و سردبیر و تعطیلی روزنامه ملانصرالدین، دولت و مردم كشور گرجستان برای بزرگداشت روزنامه ملانصرالدین، دفتر و چاپخانه آن را موزه كردهاند و در كشور همسایه ما آذربایجان مجسمههای متعدد مدیر و سردبیر آن را ساختهاند و در شهرهای مختلف نصب كردهاند و چند مدرسه و كتابخانه و باشگاه و پارك و خیابان را به نام آن نامگذاری كردهاند.3 2- یك روزنامه فكاهی در افغانستان در زمان رژیم پادشاهی افغانستان، در سال 1347 شمسی، برای نخستین بار یك روزنامه كوچك فكاهی و طنزآمیز برنامه «ترجمان» به مدیریت دكتر «عبدالرحیم نوین» كاریكاتوریست افغان منتشر شد. این روزنامه فقط به مدت پنج سال انتشار یافت، اما هنگامی كه در سال 1352 شمسی رژیم افغانستان عوض شد، مدیر آن روزنامه وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان میگوید و سردبیر علیاصغر بشیر هروی به ریاست آرشیو ملی و مدیریت سمینارهای علمی و ادبی افغانستان منصوب شد.4 ولی حالا برگردیم به وضع كشور خودمان: جزئیات شكایت از این كاریكاتوریست عبرتآورتر است: در روزنامهای مقالهای درباره رئیس مجلس چاپ میشده و كاریكاتوریست جوان «هادی حیدری» برای آن مقاله یك نقاشی (و نه یك كاریكاتور) از روی عكسهای رئیس مجلس كه قدری گرفته یا عرق كرده بود، میكشد. گناه حیدری این بود كه از روی عكس رئیس مجلس نقاشی كرد!... و رئیس مجلس از این هنرمند شكایت كرده است! آخر این را آدم به كه بگوید؟... بابا صدرحمت به صدها سال پیش. حالا نمیشود قیافههایشان را عین عكسشان «گرفته یا عرقكرده» كشید! آقای رئیس مجلس به شكایت از نقاش هم اكتفا نمیكند. از مدیر و سردبیر و خبرنگار روزنامه هم شكایت میكند و شعبه دوی دادسرای فرهنگ و رسانه همه اینها را دستهجمعی برای تفهیم «اتهام؟» احضار میكند تا داد آن مظلوم را از این خطاكاران بستاند. با كمال تأسف اكنون این هنرمند جوان فقط با قرار التزام آزاد است. فاعتبروا یا اولی الابصار5 1. نگاه كنید به كتاب «توفیق چگونه توفیق شد؟» به قلم نویسنده، نشر فرهنگ نشر نو، صص528-535 2 . نگاه كنید به همان صص 535- 536 3 . همان، صص 536-541 4. همان، ص542 5 . «پس عبرت بگیرید ای دارندگان بینایی. در مقام شگفتی از چیزی یا كاری یا گفتار بر زبان رانند»- لغتنامه دهخدا