در سال تحصیلی ۱۴۰2-۱۴۰1، بیش از 556 هزار نوجوان ایرانی - یا به تعبیر کنوانسیون حقوق کودکان، کودک- در سن ۱۵ تا ۱۷ سال از تحصیل بازماندند كه بیش از 295 هزار نفر آنها پسر و بیش از 261 هزار نفر هم دختر هستند؛ این تنها یكی از اعداد و ارقام تلخ گزارش تازه مركز آمار ایران با عنوان «گزارش وضعیت اجتماعی و فرهنگی ایران بهار۱۴۰۲» است كه البته سطر به سطر و صفحه به صفحه این گزارش پر از اعداد مشابه دیگر است. این اعداد كودكان ایرانی و آینده و روزگار آنهاست كه به دلایل مختلف كه اصلیترین آن فقر و محرومیت است، كلاس درس خود را با خیابان، بازار و كار در كودكی عوض میكنند. در كنار این آمار محرومیت از تحصیل كه در ادامه به آن بیشتر و جزییتر پرداخته میشود، فرآیند این محرومیت از تحصیل و تاثیر آن بر آینده بخش وسیعی از جامعه حایز اهمیت فراوان است؛ به عبارتی ساده بررسی سرانگشتی این گزارش به ما میگوید كه مقطع به مقطع تعداد و درصد كودكانی كه از تحصیل بازمیمانند، بیشتر میشود و در كنار آن هم امكانات در مدارس و مناطق محرومتر كاهش مییابد كه نخستین نتیجه آن در رتبههای كنكور و بعد آمار جرم و جنایت و بعد مولفههای رفاه و كیفیت زندگی خود را بروز میدهد. بیش از تحلیل اما بهتر است به دادههای رسمی و اعداد بپردازیم.
افزایش چشمگیر مدارس غیرانتفاعی
در ۶ سال
«نسبت دانشآموزان مدارس غیردولتی به كل دانشآموزان از 11.4 درصد در سال تحصیلی ١٣٩٦-۱۳۹۵ به ۱۴ درصد در پایان سال تحصیلی ۱۴۰2-۱۴۰1 رسیده است. این نسبت در سال تحصیلی ۱۴۰2-۱۴۰1 در مقاطع تحصیلی ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم به ترتیب برابر ۱۵/۲، ۱۲/۱ و ۱۲/۶ درصد بوده است.»؛ این یكی از نكات اصلی بخش مربوط به تحصیل این گزارش رسمی است كه بهطور خلاصه به ما میگوید سهم تحصیل دانشآموزان در مدارس غیرانتفاعی سال به سال افزایش یافته و این افزایش در مقطع ابتدایی هم بیشتر بوده است؛ بررسی تجربه و پیشینه این موضوع البته به ما میگوید كه هر قدر درصد دانشآموزان ابتدایی كه به مدارس غیرانتفاعی میروند افزایش یابد، این درصد در سالهای آتی در دیگر مقاطع هم بیشتر خواهد شد و در تعبیری ساده این موج با خود مدارس غیرانتفاعی بیشتر خواهد ساخت. پیش از پرداختن به دیگر دادههای این گزارش خوب است نگاهی به شرایط كشورهای توسعهیافته و پیشگامان لیبرالیسم درباره درصد و میزان تحصیل در مدارس غیرانتفاعی داشته باشیم. پیشتر روزنامه اعتماد در گفتوگویی با «رضا امیدی»، جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی به بررسی وضعیت مدارس در ایران پرداخته بود كه بخش مرتبط با مدارس غیرانتفاعی آن واكنشبرانگیز شد. او در این باره گفته بود: «از دهه 1980 میلادی به ویژه بعد از اینكه محافظهكاران در انگلستان و امریكا روی كار آمدند بحث كوچكسازی دولت بهطور جدی مطرح شد. در این راستا این تحلیل شكل گرفت كه چون بزرگترین سازمانی كه دولتها دارند، سازمان آموزشوپرورش است، اگر مقداری آن را تحت فشار قرار بدهید و منابع آن را محدود كنید، مقدار زیادی از مخارج دولت كم میشود. اگر 15-10 درصد از آموزش را خصوصی كنید، تاثیر خیلی زیادی در كاهش مخارج دولت دارد. دایان راویچ از صاحبنظران برجسته آموزش و از مدیران عالی وزارت آموزش امریكا، كتاب معروفی دارد با عنوان «فریب جنبش خصوصیسازی و خطر آن برای مدارس عمومی». او در فصلی از كتاب به مساله «مدارس عمومی در خطر» میپردازد و توضیح میدهد كه در دهه 1980 برای توجیه گستراندن مدارس خصوصی تا توانستند به مدارس دولتی حمله كردند و آنها را بد جلوه دادند، یك تصویر شیطانی از مدارس دولتی نیاز داشتند تا بتوانند خصوصیسازی آموزش را موجه جلوه دهند. این هم در دوره ریگان در امریكا و هم در دوره تاچر در انگلستان اتفاق افتاد و ادامه داشت. البته قبل از این هم در این دو كشور مدارس بسیار خاص و محدود وجود داشت كه بیشتر فرزندان خانوادههای اشراف و سیاستمداران در آنها تحصیل میكردند مثل مدرسه ایتون در انگلستان. اما از دهه 1980 به تدریج روندی از خصوصیسازی در این كشورها شكل گرفت و در اوایل دهه 2000 در انگلستان حدود 12 درصد دانشآموزان و در امریكا بالای 14 درصد دانشآموزان در مدارس خصوصی تحصیل میكردند. اما در انگلستان از حدود 2 دهه قبل و در امریكا طی 4-3 سال اخیر این روند معكوس شد تا جایی كه الان در انگلستان حدود 6.4 درصد دانشآموزان و در امریكا كمتر از 10 درصد دانشآموزان در مدارس خصوصی تحصیل میكنند. یعنی همان كشورها هم به این جمعبندی رسیدند كه خصوصیسازی آموزش تبعات اجتماعی و سیاسی زیادی داشته است. این نسبت در ایران الان نزدیك 14 درصد است و دولت همچنان به دنبال افزایش آن. اما لازم است یك توضیح آماری بدهم. در انگلستان وقتی گفته میشود 6.4 درصد دانشآموزان در مدارس خصوصی هستند این عدد شامل كودكان 17-4 ساله است. یعنی كودكانی كه در پیشدبستانی خصوصی هستند را هم شامل میشود یا در امریكا منظور از دانشآموزان بخش خصوصی، از مهدكودك تا پایان سال 12 را شامل میشود. در حالی كه ما وقتی در ایران میگوییم 14 درصد منظور از كلاس اول ابتدایی تا پایان دبیرستان است. اگر بخواهیم مانند آن كشورها دوره پیش از مدرسه را هم اضافه كنیم، این رقم در ایران خیلی بیشتر میشود، چون در ایران دوره پیش از مدرسه كاملا خصوصی است. كشورهایی مثل فنلاند هم اساسا در همان دهه 1980 به سمت سیاستهای خصوصیسازی آموزش نیامدند و تمركززدایی در آموزش را دنبال كردند.» خلاصه این توضیحات به این صورت است كه موج و شیوه خصوصیسازی آموزش در ایران چنان سریع و پرشتاب است كه حتی از برخی كشورهای پیشگام و مدعی این خصوصیسازی هم پیشی گرفته است. آمار تازه مركز آمار ایران بار دیگر این موضوع را اثبات و تایید میكند. از دیگر نكات كلی این گزارش اما نرخ باسوادی است كه افزایش داشته است؛ طی سالهای ١٣٩٦ تا ١٤٠١ نرخ باسوادی هم در نقاط شهری و هم در نقاط روستایی دارای روند افزایشی بوده است بهطوری كه نرخ باسوادی در كل كشور از 87.9 درصد در سال ١٣٩٦ به 90.4 درصد در سال ١٤٠١ افزایش پیدا كرده است.
شدت ترك تحصیل در دورههای متوسطه
بخش مربوط به آموزش و مدرسه این گزارش مركز آمار ایران، نخست تعریفی از ترك تحصیل ارایه میدهد و مینویسد: ترك تحصیل به دانشآموزی اطلاق میشود كه حین تحصیل، بعد از قبولی یا مردودی، به هر دلیلی نظام آموزشی را ترك كرده باشد. این نرخ از تقسیم تعداد دانشآموزان مردودی مشغول به تحصیل در سال جاری بر تعداد دانشآموزان سال قبل در همان پایه ضرب در100 محاسبه میشود. این گزارش درباره این نرخ هم میگوید كه نرخ ترك تحصیل در دوره ابتدایی در سال تحصیلی 1396-1395، عدد 0.99 بوده كه بعد از پنج سال در سال تحصیلی 1402-1401 به عدد 1.2 درصد رسیده و روند افزایشی را نشان میدهد. این نرخ در متوسطه اول نیز 4.11 درصد بوده كه به مرور به 5.47 درصد رسیده و سیری صعودی را ثبت كرده است. در دوره ابتدایی و متوسطه اول، بیشترین نرخ ترك تحصیل در دوره مورد بررسی یعنی سال تحصیلی 1402-1401 بود. در متوسطه دوم اما نرخ ترك تحصیل از 4.53 درصد به 4.04 درصد رسیده كه بیشترین نرخ ترك تحصیل در دوره مورد بررسی متعلق به سال تحصیلی 1396-1395 با نرخ 4.53 درصد بوده است. آمارها نشان میدهد در سال تحصیلی 1401-1400 نرخ ترك تحصیل به كمترین میزان خود در این دوره رسیده و عدد 2.32 درصد را ثبت كرده است. بخش مهمتر اما ترك تحصیل در دوره متوسطه است كه گزارش میگوید بهطور كلی در میان سه دوره تحصیلی، در سال تحصیلی 1402-1401 بیشترین نرخ ترك تحصیل مجموعا در دوره متوسطه اول رخ داده است. در این میان همچنین بیشترین رقم ثبت شده متعلق به نرخ ترك تحصیل پسران در دوره متوسطه اول به میزان 6.54 درصد است. براساس گزارش «اكوایران» از آمار تازه مركز آمار ایران، نكته مهم دیگر در بررسیهای انجام شده متعلق به دوره متوسطه دوم است. در سال تحصیلی 1399-1398 نرخ ترك تحصیل مجموعا رقم 3.67 درصد بوده كه در سال بعدی به رقم 2.5 درصد تنزل یافته است. این موضوع در سال تحصیلی بعدی نیز ادامه داشته و نرخ ترك تحصیل به رقم 2.32 درصد كاهش یافت. از سوی دیگر اما در سال تحصیلی 1402-1401 نرخ ترك تحصیل به میزان 4.04 افزایش یافت كه تقریبا رشدی دو برابری را نسبت به سال تحصیلی 1401-1400 تجربه كرده است.
ویروسی كه طبقه فرودست را محرومتر كرد
دوران همهگیری كرونا اگرچه تمام اقشار جامعه و به عبارتی همه كشورها را متاثر كرده و آثار منفی عمومی به جای گذاشته است، اما گزارشهای متفاوت و بررسیهای چندین منبع و مركز معتبر دنیا میگوید كه اثر این ویروس بر محرومیت اقشار فرودست بیشتر هم بوده است؛ آمار تازه مركز آمار ایران هم بار دیگر این موضوع را درباره محرومیت از تحصیل كودكان تایید میكند. مقایسه نرخ ترك تحصیل دوره ابتدایی میان دختران و پسران نشان میدهد كه نرخ بیشتر متعلق به دختران است. بهطور مثال در سال تحصیلی 1400-1399 كه در دوران اوجگیری كرونا بوده، نرخ ترك تحصیل دختران رقم 1.20 درصد ثبت شده درحالی كه این نرخ در پسران رقم 1.16 درصد بوده است. این نرخ اما در سال تحصیلی پیشین (سال تحصیلی 1399-1398) برای دختران و پسران به ترتیب 1.13 درصد و 0.97 درصد ثبت شده است كه میزان كمتری را نشان میدهد. یكی از سرپرستان پیشین وزارت آموزش و پرورش پیشتر درباره این موضوع و اثر كرونا بر محرومیت از تحصیل دانشآموزان به «اعتماد» گفته بود كه شدت محرومیت از تحصیل در این دوران به شكل چشمگیری افزایش پیدا كرده است. سیدجواد حسینی در این باره نوشته بود: «در دوران همهگیری، مهارتهای خواندن، به ویژه در دورههای ابتدایی و خصوصا پایههای اول و دوم و نیز آموزشهای فنی- حرفهای خصوصا در دورههای متوسطه فنی- حرفهای و كار و دانش به شكل جدی دچار افت شد. شرایط زیست بوم كرونا وضعیتی را رقم زد كه مدیران آموزش و پرورش در سطوح مختلف، مدیریت عالی، میانی و خصوصا مدیران مدرسهای آمادگی لازم برای مواجهه با وضعیت جدید را نداشتند، به ویژه توان استفاده مطلوب از فناوریهای نوین وجود نداشت و زیرساختهای فناورانه آماده نبود، عدم آشنایی معلمان و مدیران برای استفاده از این فناوریها به شكل مضاعف كیفیت آموزش را با مشكل مواجه ساخت، از طرف دیگر دانشآموزان غالبا در فضای جدیدی به شكل جدی و موثر حضور نداشتند برخی به دلیل عدم وجود امكانات مثل كامپیوتر، لپتاپ و موبایل برخی به دلیل زندگی در مناطقی كه متاسفانه به شبكه ملی ارتباطات متصل نبود. تقریبا 3 میلیون دانشآموز امكانات و وسایل ارتباطی هوشمند نداشتند و هفتصد هزار نفر در مناطقی بودند كه به شبكه ملی ارتباطات متصل نبودند.» او در این باره جمعبندی كرده بود كه «زیست جهان كرونا موجب شد كه عارضه مهم عدم توجه به تعلیم و تربیت تمام ساحتی از عمق و گستردگی بیشتری رنج ببرد. در فضای جدید فعالیتهای پرورشی و تربیتبدنی و سلامت، ظرفیتهای روحی و تعاملات گرم در دانشآموزان آسیب جدی دید و سلامت اجتماعی و روانی و ساخت شخصیت تمام ساحتی ایشان را با اختلال مواجه كرد.»
به عبارت سادهتر، آمار تازه مركز آمار ایران میگوید كه نه تنها میزان و تعداد دانشآموزان بازمانده از تحصیل افزایش یافته كه شدت یافتن مدارس غیرانتفاعی و تبعیض در توزیع امكانات آموزشی، شرایط سختی را برای كودكان طبقات فرودست و محروم ایجاد كرده كه ضروری است درباره آن چارهاندیشی شود. پژوهشگران و جامعهشناسان میگویند اگر در این باره چارهاندیشی جدی نشود، به زودی اثر آن را در سلامت روان جامعه، میزان جرم و جنایت و دیگر مولفههای سلامت و رفاه عمومی خواهیم دید.