یکی از اهداف سفر نخست وزیر جدید عراق به ایران فعالسازی گفت وگوهای متوقف شده میان تهران و ریاض به میزبانی بغداد بود. گویا السودانی حامل پیشنهادی در این زمینه بوده است و احتمالا نتیجه رایزنی خود در تهران در این خصوص را در سفر آتی احتمالی به ریاض با مقامات عربستان در میان بگذارد.
حال پرسش این است که آیا مذاکرات میان ایران و عربستان به زودی از سر گرفته خواهد شد و اگر چنین شد، آیا به احیای روابط منجر میشود؟
اولا احتمالا برای ایران در سایه اتهامات فزاینده اخیر به ریاض مبنی بر دخالت در اعتراضات و ناآرامیهای اخیر که تا سر حد تهدید به حمله نظامی نیز رسید، دشوار باشد که گفت وگوها با ریاض به این زودی از سر گرفته شود؛ اما اگر هم تهران با هدف تقویت جایگاه داخلی و منطقهای متحد عراقی خود یعنی السودانی با از سرگیری گفت وگوها تحت شرط و شروطی موافقت کند، احتمالا در سایه آن اتهامات و تهدیدات برای حفظ ظاهر و خالی نبودن عریضه فعلا بخواهد گفت وگوها را در همان سطح امنیتی و یا سطح سیاسی نازل پیگیری کند.
اما در آن سو نیز، سعودیها که در قبال مواضع و تهدیدات اخیر تهران سیاستی محافظهکارانه در پیش گرفتند و رسمی و اعلامی هیچ واکنشی نشان ندادند، به دلایلی بعید است فعلا تمایل چندانی به «گفت وگوی جدی» با تهران برای احیای روابط داشته باشند. اولا عربستان صرف نظر از ماهیت اتهامات درباره دخالت در اوضاع داخلی ایران، احتمالا از این که مفروض این اتهامزنیها و تهدیدهای نظامی، تاثیرگذاری «بالای» ریاض در داخل ایران است، خرسند و شادمان باشد و فعلا در این وضعیت، خود را بینیاز از پیگیری نتیجهبخش گفت وگوها بداند.
ثانیا، به نظر میرسد هم ریاض هم آمریکا و دول غربی علی رغم پیامهای تبریک و استقبال از تشکیل دولت السودانی که گزینه متحدان ایران برای این مقام بود و چهرهای نزدیک به تهران است، فعلا در حال سبک سنگین کردن و جمع بندی سیاست احتمالی خود در قبال نخست وزیر جدید عراق و همچنین سنجش موقعیت داخلی او هستند. با توجه به این گزاره، فعلا بعید است عربستان با اتخاذ سیاستی در جهت تقویت موقعیت داخلی السودانی گامی بردارد.
ثالثا، قبلا نیز نگارنده مکررا گفته است که تنش منطقهای ایران و عربستان و نتیجه گفت وگوهای طرفین به نوعی تحت الشعاع و تابعی از تنشی بزرگتر میان ایران و آمریکا و مذاکرات فرامنطقهای برجامی قرار گرفته است. اکنون نیز که تنش میان تهران با غرب و علی الخصوص واشنگتن روندی تصاعدی به خود گرفته و مذاکرات هستهای نیز در بن بست است و آمریکا در جهت اجماع سازی جهانی و تشدید فشار علیه ایران حرکت میکند، دور از ذهن است که دولت عربستان خارج از این رویکرد متحدین غربیاش که خود نیز احتمالا آرام و بیصدا از طریق لابیگری در تشدید آن سهیم است، بخواهد مستقلا در راستای آشتی با ایران گام بردارد. علاوه بر این، بازگشت نتانیاهو و تلاش او برای ائتلافسازی منطقهای علیه ایران در لوای تداوم و تقویت عادیسازی روابط در دو شکل پنهان و آشکار آن به ویژه با عربستان نیز خود یک مانع جدید و جدی فراروی نتیجهبخشی گفت وگوهای احتمالی میان تهران و ریاض است.
مخلص کلام این که دورنمای روشنی برای گفت وگوهای دو طرف در صورت از سرگیری وجود ندارد و موانع احیای روابط هر روز بیشتر و فربهتر شده و بر فرصتهای تسهیل کننده غلبه دارد. از این رو، به نظر میرسد روابط ایران و عربستان میرود که سرنوشت روابط تهران و قاهره را پیدا کند که پس از قطعی روابط و تقلیل آن به دفتر حافظ منافع در ابتدای انقلاب، ایران در دو دهه اخیر برای احیای آن تلاشهای زیادی کرد، اما روابط احیا نشد و دلیل آن هم این است که این مهم از اراده و تصمیم صرف دو طرف خارج شده و گرفتار متغیرهای تاثیرگذار خارجی و منطقهای شده است. این در حالی است که اساسا در شرایط فعلی عوامل تنشی چندانی مرتبط با خود ایران و مصر وجود ندارد و دو طرف حتی در برخی پروندهها مثل سوریه اشتراک منافع نیز دارند. اما در ارتباط با روابط تهران و ریاض وضع این گونه نیست، هم عوامل دو جانبه تنشزا بسیار زیاد است هم متغیرهای خارجی تاثیرگذارترند.
اما با وجود نکات پیشگفته، در دو حالت احتمال سطحی از «آشتی روتینی» میان تهران و ریاض وجود دارد؛ نخست این که محمد بن سلمان در سایه تمرکز خود بر پیگیری و اجرای چشمانداز اقتصادی کلان ۲۰۳۰ بخواهد با انگیزه ممانعت از تاثیر پیامدهای بحران در روابط با ایران بر اجرای تمام و کمال این چشمانداز به سطح نازلی از آشتی تن دهد. البته امکان تحقق این نوع آشتی هم فعلا زود است.
دوم این که بعید نیست در صورت بالا گرفتن تنشهای بیسابقه غرب و اسرائیل با ایران بر سر پرونده هستهای و جدی شدن احتمال اقدام نظامی، عربستان بخواهد برای در امان ماندن از ترکشهای هر نوع حملات و جنگی در منطقه به همان «آشتی روتینی» رو آورد.