افت جایگاه، کاهش رتبه دانشآموزان ایرانی در ارزشیابیهای جهانی ریاضی و خواندن-نوشتن، میزان خرسندی از زندگی، وضعیت شهروندی خاص، خوببود (رفاه) شهروندان و... همگی نمونههایی از تعریف وضعیت فرد یا گروه/ جامعه هستند. به باور آلن دوباتن وضعیت، جایگاه فرد در جامعه و از دید ما افزون بر این، جایگاه جامعه (گروه) در میان جامعههاست. اینکه در مقایسه با دیگران ما کجای یک گروه هستیم، ارزش و اهمیت ما در گروه چیست و چقدر جایگاه و بودن ما برای گروه ارزنده است. جایگاه حرفهای، وضعیت تأهل، وضعیت در میان خویشاوندان و شاید جایگاه کنونی ما در مقایسه با گذشته خودمان وضعیتها را روشن میسازد. جایگاههای فرد در گروه یا یک جامعه در جهان یکسان و پایدار نیست و دچار دگرگونیهایی میشود. چالشهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی از جمله جنگها، رویدادهای طبیعی یا آدمیساخته، ازدستدادنها، پیروزی یا شکست و سیاستها بر وضعیت آدمها اثر میگذارند. گرچه امروزه در بسیاری کشورها وضعیت یا جایگاه فرد بیش از آنکه به تبار و خاستگاه خانوادگی وابسته باشد، به عاملهایی از جمله تلاش و شایستگی و توانایی هم پیوند خورده ولی همچنان در نبود سازوکارهای مردمسالارانه، در برخی کشورها وضعیت فرد از آبشخور تیره و تبار و دارودسته یا جناح مایه میگیرد. در سطح جهانی هم عاملهای بیرونی و فراگیر مانند کشمکشهای میانقارهای، تنشهای میان پیروان دینهای گوناگون و... و هم عاملهای درونی مانند مهارکردن یا نکردن تورم، فشار از بالا بر زندگی روزمره مردم، کنشگری یا کنارهجویی در هنگامه سرنوشتساز بر وضعیت فرد و جامعه اثر میگذارند. نابرابری در برخورداری از فرصتها و بهکارگیری شایستگیها وضعیت فرد یا گروه را ناپایدار، ناخوشایند و همراه با خودپنداره منفی میسازد.
دگرگونی و ناپایداری وضعیت با خود هراس و دلهره بههمراه دارد. دوباتن میگوید ملاک ما برای پذیرفتن و تابآوری خویش بر پایه پسخوراندها و نشانههایی است که جهان پیرامون دریافت میکنیم. اگر جهان پیرامونی یا قدرت چیره بر جامعه همواره فشار ایجاد کند و همواره ناپذیرا نسبت به گوناگونیها سرزنش در پیش گرفته باشد به آسیبهای ژرف از جمله اضطراب وضعیت میانجامد. سرزنش، سرکوب و فشار روانی-اجتماعی-اقتصادی فرد یا گروه را دچار تنش میکند و دوباتن در نوشته خود آن را «اضطراب وضعیت» نام نهاده است. این نوشته که چندین بار از سوی نشر نون بازچاپ شده برگردان مهدی نمازیان و در دسته منظومه زندگی است. ساختار نوشته افزون بر پیشگفتار که به چیستی اضطراب وضعیت میپردازد، دربردارنده دو بخش علل (پدیدآورندهها) و راهحل (راهچاره)ها است. هر بخش هم دارای زیربخشهایی است. به باور نویسنده شکست به ریشخندکردن فرد یا گروه میانجامد، فشار زیاد فرادستان تنیدگی و خشم را دامن میزند، چون ما گمان میکنیم در پیشبرد ارزشهایمان ناتوان بودهایم و ناگزیریم شرمسارانه ویرانی خویش و خرسندی دیگران را به تماشا بنشینیم، از خود بیزار میشویم و به ورطه رفتارهای ویرانگر میافتیم. با اینهمه دوباتن میگوید میتوان با آگاهی از وضعیت و چرایی بههمریختگی وضعیت چارهسازی کرد و از بهبودخواهی و ارزشهای درونی خود برای برخوردی روادارانه با خویش بهره گرفت. ما باید با خود عادلانه روبهرو شویم، از کمالگرایی بهینه برای کنشگری و درجانماندن کمک بگیریم، رفتارهای زیانبارمان را بشناسیم و از آنها خودداری کنیم و در چارچوب گروهی، اجتماعی، راهکارهای اثربخش را پیگیری کنیم. در روزگار امروز ما که فشار سیاسی-اجتماعی و ناپایداریهای ویرانگر اقتصادی بسیاری از مردم را دچار تنیدگی وضعیت کرده و هرکسی میکوشد به شاخهای برای جستن از این روند چنگ بیندازد، خواندن چنین نوشتهای سودمند است. در جایجای این نوشته به ناکامی، ناارزندهپنداری، نادیدهگرفتهشدن، سرخوردگی و هول و هراسی که در پی دگرگونی وضعیتها تجربه میشوند، پرداخته شده است. از پرخاش، رشک (حسادت)، خشم و اندوه سخن در میان است و شکست و چرایی و چگونگیهای آن بازگو شدهاند. دوباتن در بخش راهچارهها از فلسفه، هنر، سیاست، دین و نامتعارفزیستن (بوهم) میگوید و روشن میسازد که راه رهایی از تنیدگی وضعیت، کنارهجویی و سیاستگریزی و بیمرامی و سر به لاک خود فروبردن نیست. برای پایداری و بالندگی در میان چالشهایی که برای فروکاستن ارزشهای فرد یا جامعه ایجاد میشوند، باید نخست چرایی تنیدگی وضعیت را دریافت، بینش سیاسی خود را بهبود داد، در کنشگری استوار بود و از شکست و رنجهایی که با فشارآوردن و انداختن وضعیت (جایگاه)مان پدید میآوردند، درهم نشکست.