ناخرسندی گروههای اجتماعی از ناپایداری روزمره بهای کالا و کارها و افزایش پیدرپی تورم از یک سو و پیامدهای نابرابری دسترسی به خانه، کار و مزد متناسب از سوی دیگر چالش بزرگ این روزهای ایران است. امروز خواستههای جامعه هم دربردارنده نیاز به آزادیهای نسبی سبک زندگی است و هم بهویژه به مفهوم «عدالت» پیوند میخورد. چرا فراهمسازی و اداره یک زندگی ساده خشنودکننده برای بخشهای گوناگون جامعه، بهویژه کارگران و آموزشکاران و درمانگران، دور از دسترس شده، درحالیکه منشور ملی کشور، قانون اساسی، فراهمبودن و برخورداری آموزش، بهداشت و درمان و کار و خانه را به مثابه حق بنیادی هر ایرانی واگو کرده است؟ افزایش بهای زمین، خانه، خودرو، کالاهای پایه، خوراک، پوشاک و هرچیز خرد و کلان فشار توانفرسایی به جامعه آورده تا جایی که سخن از نابودی طبقه متوسط و فقر فراگیر در میان است. شکاف اجتماعی ژرفتر و بازسازی شکافها و درمان آسیبها دشوارتر میشود. در چنین وضعیت پرفشار و تنشزایی، آشفتگیهای رفتاری و هیجانی مردم شگفتانگیز نیست و نمیتوان برای بهداشت روانی شهروندان تنها به نسخههای درونسامانهای و مهارتآموزی فردی بسنده کرد. فشار بیرونی یک عامل اثرگذار و واقعی است که تلاشهای فرد برای بهکارگیری سازوکارهای سازنده را ناکارا میکند.
چالش «عدالت» ،خودباوری، خودارزندهپنداری، امیدواری و کارایی فرد و جامعه را دچار مسئله کرده است. بیعدالتی یکی از بزرگترین عوامل آسیب روانی و ویرانکننده تعاملهای اجتماعی است. در وضعیت پرچالش و ناپایداریهای پیچیده سخنگفتن از امید و بهبود روزبهروز دشوارتر میشود. خبرهای درونمرزی یا جهانی در سیطره سرمایهداری و نمود چیرگی قدرت و سرمایه انحصاری شده است. بسیاری از گروههای نهادی در کمترین سطح کارکرد خود هستند و دوستان از یکدیگر درباره چه باید کرد میپرسند. در این روزهای پرمناسبت اردیبهشتی که پرسش درباره عدالت، حق و امید فراگیرتر است و کارگران و معلمان خواستار تعامل با مدیران در موقعیت برابر هستند، بازخوانی و باهمخوانی کتاب «عدالت: چه باید کرد؟» مایکل سندل با برگردان افشین خاکباز میتواند سودمند باشد. این کتاب را نخستین بار انتشارات فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم در سال ۱۳۹۶ چاپ کرد. این نوشته گفتارهای آموزشی سندل در دوران کار آموزشی در دانشگاه را در بر دارد. او با پرسشی که این روز و روزگار آغاز گفتوگوهاست به مسئله پرداخته: «چه کاری درست است؟». نویسنده با برشمردن نمونههایی از ویژگیهای بازار آزاد چه
به مثابه رویه و چه در چالشهایی مانند توفان یا خشکسالی یا همهگیری بیماریها وضعیت نابرابریها و بهجانمایی(توجیه)های سرمایهداری را پیشرو آورده است. او از رفاه، آزادی و رقابت میگوید ولی اخلاق و باورها و ارزشهای اخلاقی را هم به میان میآورد. او از معاملههای شیطانی در جامعه توفانزده سخن میگوید و بازخورد(نگرش)ها و منشها را کانون مسئله برمیشمرد. از این دیدگاه بازخورد اخلاقی اقدامی شخصی نیست بلکه تلاشی گروهی و نیازمند همراهی دوست، خویشاوند، همسایه و دیگر شهروندان است. نویسنده فایدهگرایی (اصل بیشترین سعادت) و اختیارگرایی را نقد کرده، تعامل و رودروییهای بازار و اخلاق را برنگاشته است. در این میان با بازگوکردن نمونههایی مانند جمعآوری متکدیان، یارانههای نقدی، فروش کلیه و... فضیلت مدنی و خیر همگانی را به پیش میکشد. او در ادامه دیدگاه «جان رالز» درباره برابری با بهجانمایی تصادفیبودن استعدادها را بازگو کرده است. تبعیض مثبت، شایستهسالاری از دیدگاه ارسطو و حقی که بر گردن یکدیگر داریم، بخشهای دیگری از این نوشته هستند. او به وفاداری به مثابه یک معما پرداخته و در پرداختن به «عدالت و خیر همگانی» درباره فداکاری و خدمت شهروندی، بازدارندههای اخلاقی، همبستگی و فضیلت مدنی و سیاست مشارکت اخلاقی نوشته و نتیجهگیری کرده است.
به باور سندل، دخالت و کنشگری اخلاقی سازندهتر و پیشبرندهتر از سیاست پرهیز و کنارهجویی است و راه برساختن جامعهای با زندگی عادلانه کنشگری و اثربخشی در عرصه عمومی است. با این رویکرد، سر به لاک خود فروبردن یا بسندهکردن به بهسازی درونی و فردی برای مهار ویرانی اجتماعی به جایی نمیرسد و جایی همان فرد را هم به گرداب فروریزی در نابرابری جامعه میکشاند. آموزش، درمان یا روانشناسی و رواندرمانگری امروز باید جامعهگر و در میدان خیر جمعی پیش برود. چهبسا راه چاره در بازاندیشی جمعی، پرداختن به فضیلتهای فراموششده (راستی، درستی و وفاداری ) و مبارزه با نیرنگ، فریب، فرافکنی و خیانت فراگیر در سطحها و سویههای گوناگون زندگی امروزمان باشد. روشن است که این کنشگری در عرصه عمومی نیاز به ازخودگذشتگی فداکاری و همبستگی دارد.