شش ماه از تصاحب قدرت در کابل توسط طالبان گذشته ولی هنوز هیچ کشوری حکومت طالبان را به رسمیت نشناخته است. در این یادداشت به بررسی این موضوع می پردازیم که چرا طالبان به رسمیت شناخته نمی شود و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در این شرایط چگونه تامین می شود.
کشورهای مستقل دارای حاکمیت مساوی هستند و لذا برای آن که کشوری دارای حق حاکمیت مستقل باشد و از چنین حقی در صحنه بینالمللی برخوردار شود باید مورد شناسایی جامعه بین المللی و یا حداقل یک کشور که مهمترین آنها همسایگان است، قرار گیرد. شناسایی یکی از مباحث حقوق بین الملل است که دو مورد کاربردی دارد:
1- ایجاد دولت جدید؛ دولت های جدید واحدهای سیاسی مستقلی هستند که به تازگی در جامعه بین المللی ظاهر شده اند. این دولت ها عموما از طریق حرکت های آزادیبخش ملی یا از طریق تجزیه امپراطوری ها به وجود میآیند. این دولتها در صحنههای بینالمللی محتاج به رسمیت شناخته شدن توسط دولت های دیگر هستند و دولتهای دیگر در مورد شناسایی یا عدم شناسایی دولتها مختارند. ۲- تشکیل حکومت جدید؛ حکومت های جدید یا از طریق انقلابهای مردمی و یا کودتای نظامی و یا روند های دموکراتیک همانند برگزاری انتخابات و یا همه پرسی تشکیل میشوند.
اولین معیار برای شناسایی حکومت های جدید توسط سایر کشورها، موضوع مشروعیت به عنوان منشاء پیدایش حکومت جدید است.
دومین عامل موضوع شیوه تغییر و تحول است که اگر از مسیر خیزش مردمی و انقلاب باشد به عنوان خواست و اراده جمعی مردم تلقی می شود اما اگر همین روش انقلابی همراه با خشونت و فجایع گسترده و قتل و کشتار باشد، شناسایی حکومت ها با موانع مواجه خواهد شد.
سوم، تمایل حکومت جدید در انجام تعهدات بین المللی معتبر است، به عبارتی اگر یک حکومت به کلیه قراردادها و معاهدات بینالمللی متعهد باشد و وقفهای در انجام تعهدات صورت نگیرد این خود می تواند عامل شناسایی باشد.
چهارم، موثر بودن یا واقعی بودن قدرت حکومت است که این قدرت با سلطه کامل بر کشور عملی میشود.
اما مهمترین عامل در شناسایی یک حکومت جدید بر این استوار است که مادامی که حکومت جدید شکل قانونی خود را نیافته است و بر اساس یک قانون اساسی حکومت نمی کند، نباید مورد شناسایی قرار گیرد. تغییر ترکیب شکل حکومت ها ارتباطی با دولت نداشته و بر شخصیت بین المللی دولت تاثیر نمی گذارد.
اما در مورد طالبان موضوع دولت افغانستان نیست، چرا که افغانستان به عنوان دولت در جامعه بینالمللی قبلا مورد شناسایی قرار گرفته است. بحث ما در اینجا موضوع شناسایی حکومت طالبان در افغانستان است. خوب بررسی می کنیم که آیا حکومت طالبان بر اساس همین عواملی که در بالا ذکر کردیم شرایط لازم را برای شناسایی دارد یا خیر و اگر ندارد ما به عنوان کشور همسایه چه موضعی باید اتخاذ کنیم.
اول اینکه منشا پیدایش حکومت طالبان در دوره جدید نه نتیجه انقلاب بوده در نه نتیجه خیزش مردمی و نه روش های رایج دموکراتیک، آمریکا به عنوان یک کشور تجاوزگر در حالی که افغانستان را اشغال کرده بود و بعد از ۲۰ سال قصد خروج از افغانستان را داشت و در حالی که دولت قانونی در افغانستان بر سر کار بوده با یک گروه شورشی بدون حضور نمایندگان دولت افغانستان مذاکره کرده است تا آنها را در دولت بر سر کار شریک کند. این اقدام آمریکا هیچ وجاهت قانونی و عقلی نداشت. پس مشروعیت و جایگاه حقوقی آمریکا در مذاکره با طالبان زیر سوال جدی است. در اثنا مذاکره این گروه شورشی با حمایت های خارجی بخشهایی از خاک کشور را با فریب و تطمیع نظامیان و حافظان امنیت و خنثی کردن آنها خود را به اطراف پایتخت رسانده و رئیس جمهور بر سر کار به زعم خود برای جلوگیری از قتل و کشتار به جای ایستادگی و مقاومت راه فرار را در پیش گرفته و این گروه شبه نظامی بر کشور مسلط شدند، در حالی که بر اساس قانون اساسی افغانستان در صورتی که رئیس جمهوری به هر دلیلی از کار بر کنار شود و یا فرار کند، معاون او مسئولیت اداره کشور را دارد و هم اکنون امرالله صالح مدعی جانشینی اشرف غنی است. مردم کشور نیز با سقوط دولت وحشتزده با هر وسیله ای که در دسترس داشتند سعی کردند که از این کشور فرار کنند و در تاریخ ثبت شد که مردم از ترس اقدامات خشونت آمیز این گروه شورشی برای فرار از کشور به چرخ های هواپیما آویزان شدند. حتی بعد از گذشت ۶ ماه روند فرار از کشور همچنان ادامه دارد. پس منشاء این حکومت جدید توطئه فریب و تهدید بوده و این نمی تواند برای حکومت جدید منشاء قانونی باشد. در حالی که کشور افغانستان قانون اساسی داشته و نهادهای قانونی در این کشور مستقر بودند دو مجلس سنا و شورای ملی فعال بودند و نمایندگان مردم در این دو مجلس به طور قانونی مشغول کار بودند و در این تحولات اخیر هیچ اشاره ای به جایگاه مجلسین نشده است. پس اولین عامل که موضوع منشاء پیدایش حکومت است در ارتباط با حکومت طالبان مشخص نیست. دومین عامل موضوع شیوه تغییر و تحول است که با توجه به اینکه هیچ کدام از روش های رایج برای تغییر حکومت رخ نداده است، قبضه قدرت صرفا در نتیجه نوعی تبانی بوده که اخباری مبنی بر تبانی در روی کار آمدن طالبان وجود دارد.
طالبان که در دوره قبلی بر افغانستان حاکم بود بر اساس اسناد منتشر شده و اعترافات خانم بی نظیر بوتو، نخست وزیر اسبق پاکستان، و خانم هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا، در یک طرح مشترک آمریکا و پاکستان و با یک توطئه بر افغانستان حاکم شدند و بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر و اتهام همکاری با القاعده به علت جنایتهای متعددی که مرتکب شدند در نهایت توسط آمریکا و همکاری پاکستان سرنگون شد. این گروه و رهبران آن که در فهرست جنایتکاران جنگی سازمان ملل بودند ابتدا مخفیانه و بعد از سال ۲۰۱۰ به صورت علنی با همدستی آمریکا در حالی که نهادهای دموکراتیک در این کشور وجود داشتند بدون رضایت مردم مجددا بر مردم افغانستان تحمیل شدند و بعد از گذشت ۶ ماه هنوز اعتماد مردم را جلب نکرده و همچنان به صورت موقت براین کشور حاکم هستند. زنان از حقوق خود محروم و قتل های مشکوک مخالفین و همچنین رفتارهای خشونت آمیز ادامه دارد و اعتراضات مسالمت آمیز با خشونت سرکوب می شود. پس شیوه به قدرت رسیدن این گروه از هیچ کدام از قواعد رایج تبعیت نکرده است.
سومین عامل انجام تعهدات بین المللی است که فقط در یک مورد مرتبط با جمهوری اسلامی ایران این گروه خود را به اجرای معاهده ۱۳۵۱ هیرمند متعهد نمی داند. طی شش ماه گذشته بی توجهی طالبان به معاهدات دو جانبه با همسایگان موجب بروز تنش و درگیری در مرزهای افغانستان با کشورهای همسایه نیز شده که مقامات حکومت طالبان علت بروز این حوادث را به نا آشنایی مرزبانان طالبان به مقررات انتظامات مرزی منتسب کرده اند در حالی که واقعیت چیز دیگری است. افغانستان در ۲۰ سال گذشته تعداد قابل توجهی قراردادهای دو جانبه و چند جانبه با کشورهای مختلف امضاء کرده که همه آنها با این دلیل که دولت های ۲۰ سال گذشته دست نشانده بودند در معرض فاقد اعتبار بودن هستند و احتمال تجدید نظر در آنها جدی است. چهارمین عامل موثر بودن قدرت حکومت است که به نظر میرسد طالبان در این بخش موفق بوده و با سرکوب خشونت آمیز مخالفین خود در پنجشیر و فاریاب قدرت خود را بر سراسر افغانستان تحمیل کرده است.
فارغ از مشکلات بین المللی، طالبان بعد از شش ماه هنوز تکلیف قانون اساسی کشور را روشن نکرده و کشور بدون قانون اداره میشود. طالبان هنوز کابینه دولت را کابینه موقت می نامد و معلوم نیست وزرا اختیارات و مشروعیت خود در وزارتخانه ها را چگونه اعمال می کنند و وزرا بر اساس کدام قانون احکام حکومتی را اجراء می کنند. همین عامل باعث شده که عناصر طالبان در نقاط مختلف کشور بر اساس فهم خود از قوانین شرعی اعمال قانون می کنند. تکلیف محاکم و قوه قضائیه مشخص نیست و دعاوی و شکایت های سابق بلاتکلیف و در موارد جدید معلوم نیست که چگونه باید مورد رسیدگی قرار گیرد و همین عامل موجب اعمال قانون بر اساس سلیقه افراد در نقاط مختلف کشور افغانستان شده است.
اما همه این موارد مربوط به مردم افغانستان است ولی آنچه برای ما به عنوان کشور همسایه افغانستان مهم است، این است که هر حکومتی که در کابل روی کار می آید منافع ملی جمهوری اسلامی ایران را رعایت کند. نوع حکومت و اینکه نظام این کشور جمهوری باشد، پادشاهی باشد و یا نظام امارت اسلامی به رای و نظر مردم این کشور مربوط است. مردم هر کشور می توانند اراده خود را در ساختار حکومتی خود متجلی کنند. ما به عنوان کشور همسایه افغانستان طی صد سال گذشته با انواع نظام های حکومتی در کابل کنار آمده ایم و روابط خود را استمرار بخشیده ایم. انصافاً همه حکومت های مستقر در کابل روابط خوبی با ما داشته اند و دو طرف به منافع ملی یکدیگر احترام گذاشته ایم. هر حکومتی در کابل در صورت رعایت منافع ملی ما مستحق به رسمیت شناخته شدن است. منافع ملی ما در افغانستان طیف وسیعی از موضوعات شامل منافع امنیتی، منافع اقتصادی، منافع فرهنگی و دینی را شامل می شود که این بسته ای جامع است که قابل طرح و گفت وگو با حکومت جدید در افغانستان است. چنانچه موضوع شناسایی طالبان مطرح است که این شناسایی برای حاکمان جدید کابل بسیار با اهمیت است، شناسایی می تواند در چارچوب طیف وسیعی از خواستههای جمهوری اسلامی ایران از طالبان مطالبه شود. طالبان به ارزش شناسایی از سوی جمهوری اسلامی ایران به خوبی واقف است و ما نیز ارزش این اقدام خودمان را خوب می دانیم، در غیر اینصورت با شرحی که در بالا گفته شد، حکومت طالبان شرایط لازم را برای شناسایی ندارد.
نویسنده: حسین فرجاد امین، کارشناس ارشد سیاسی حوزه شبه قاره / دیپلماسی ایرانی