کد خبر : 131273 تاریخ : ۱۴۰۰ پنج شنبه ۹ دي - 00:20
چالش‌های پیش روی بایدن در سال ۲۰۲۲ استفن والت استاد روابط بین الملل در دانشگاه هاروارد

استفن والت ستون‌نویس فارین پالسی و استاد روابط بین الملل در دانشگاه هاروارد؛ حتی اگر از سیاست‌های جو بایدن خوش‌تان نمی‌آید باید زیرکی او را تحسین کنید. تنها تصور کنید اولین روز حضور او در کاخ سفید چه حسی داشت. این کشور در تنگنای یک بیماری فراگیر جهانی (کرونا) قرار داشت و از یک کودتای نافرجام جان سالم به در برده بود که اکثر رهبران حزب جمهوری خواه هنوز از محکوم کردن آن خودداری می‌ورزند.

دروغگویی که بایدن او را در سال ۲۰۲۰ میلادی شکست داد (و هنوز هم در حال شکست دادن اوست) از اعتراف به باخت منصفانه خودداری می‌ورزد. کشور در جنگی غیر قابل پیروزی غرق شده بود و هیچ راهی برای بیرون آمدن تمیز از آن وجود نداشت.

با توجه به چالش‌هایی که بایدن با آن مواجه بود و کارت‌های ضعیفی که به او داده شد، وی عملکرد بدی نداشته است. با این وجود، علیرغم برخی موفقیت‌های واقعی در سیاست خارجی، سال ۲۰۲۲ میلادی مهلت زیادی را به او نخواهد داد. شیوع کرونا کماکان یک مشکل جدی است. دشمنان امریکا در حال رشد هستند و متحدان امریکا به طور فزاینده‌ای کج خلق و متمرد به نظر می‌رسند. در همین حال، درصد قابل توجهی از امریکایی‌ها اکنون در جهان سرشار از روایت‌های نادرست و حقایق ساختگی زندگی می‌کنند.

سال نوی میلادی و تعطیلات است و بگذارید با یک خبر خوب آن را آغاز کنیم. اگرچه موضوع تایوان کماکان روابط چین و امریکا را پیچیده خواهد ساخت با این وجود، من در این باره فکر می‌کنم که در سال ۲۰۲۲ میلادی شاهد بحرانی جدی یا رویارویی‌ای نظامی بر سر تایوان نخواهیم بود. پکن و واشنگتن بی‌سر و صدا در تلاش برای تنش‌زدایی و همکاری فعال برای کاهش قیمت انرژی و رسیدگی به نگرانی‌های آب و هوایی در ماه‌های اخیر بوده‌اند و رویارویی یر سر تایوان آخرین چیزی است که دو کشور در حال حاضر به آن نیاز دارند.

تیم بایدن به شدت بر رقابت بلند مدت با چین متمرکز خواهد بود و اگر اجماع دو حزبی در حال ظهور در این موضوع به سیاست‌های موثر برای تقویت امریکا در حوزه داخلی تبدیل شود مفید خواهد بود.

در مورد چالش روسیه و اوکراین، من گمان نمی‌کنم روسیه تهاجم بزرگی را با هدف تحت سلطه درآوردن تمام اوکراین آغاز کند. این اقدام نه تنها باعث تحریم‌های اقتصادی قدرتمند علیه روسیه می‌شود و ناتو را به سوی تقویت نظامی اعضای خود در شرق اروپا سوق می‌دهد (چیزی که ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه نمی‌خواهد) بلکه اشغال مجدد کل اوکراین مسکو را مجبور می‌سازد تا بر حدود ۴۳ میلیون اوکراینی خشمگین حکومت کند.

ملی گرایی سرسخت و خشمگین یکی از دلایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود و همان نیرو می‌تواند در صورت تلاش روسیه برای ادغام مجدد اوکراین بار دیگر سر برآورد و هزینه غیر قابل تحملی را بر مسکو تحمیل کند.

اگر روسیه استفاده از زور را انتخاب کند من انتظار دارم تهاجم محدودتری باشد که ظاهرا برای کمک به نیرو‌های نیابتی طرفدار روسیه در شرق اوکراین خواهد بود و شاید یک منطقه حائل اضافی را برای محافظت از آن مناطق ایجاد کند. این رویکرد مشابه درگیری‌های منجمد شده پوتین در گرجستان، اوستیای جنوبی، آبخازیا و نقاط دیگر خواهد بود و با تمایل او برای انجام اقداماتی که ممکن است غیر منتظره باشند، اما ریسک نسبتا پایینی نیز دارند سازگار است.

از آنجایی که مخاطرات این اقدام اندک است استراتژی «هدف محدود» روسیه کم‌تر احتمال دارد که واکنش قوی و یکپارچه را از سوی غرب برانگیزد. پرسش اصلی آن است که پوتین تا چه اندازه در این روند تلاش خواهد کرد وارد اوکراین شود. او ممکن است وسوسه شود که درس عبرتی به اوکراین و سایر کشور‌ها دهد تا از نزدیک شدن بیش از حد به غرب خودداری ورزند، اما مجازات اوکراین نیز خطر واکنش شدیدتر غرب علیه مسکو را برای پوتین به همراه خواهد داشت.

بایدن در اینجا در وضعیت بدون برد قرار دارد. او اشتهای کمی برای جنگ در منطقه‌ای دور از امریکا آن هم در مجاورت روسیه دارد و ارسال تسلیحات بیش‌تر به کی یف به اندازه‌ای نیست که توازن قوا را برای جلوگیری از حمله محدود روسیه تغییر دهد. با این وجود، تندرو‌ها هرگونه توافق دیپلماتیکی که این موضوع را خنثی سازد زا به عنوان بدترین نوع مماشات از نوع سازش «نویل چمبرلین» (نخست وزیر اسبق بریتانیا که توافق نامه مونیخ را با آلمان امضا کرد. او که جنگ پر تلفات جهانی اول را به چشم دیده بود، بر این باور بود که با سازش با آدولف هیتلر می‌توان از بروز یک جنگ دیگر جلوگیری کرد) قلمداد می‌کنند.

این وضعیت ناخوشایند یادآور این نکته است که گسترش قلمروی ناتو بدون وضع محدودیت از نظر ایدئولوژیک ایده‌ای جذاب، اما از نظر استراتژیک کوته بینانه است. چالشی که بایدن و ناتو اکنون با آن مواجه هستند کشف چگونگی حفظ استقلال اوکراین بدون تسلیم شدن در برابر باج خواهی روسیه است. رسیدن به توافقی در مورد بی‌طرفی اوکراین در سال ۲۰۱۴ آسان‌تر بود. امروز انجام این کار بسیار دشوارتر خواهد بود.

در مورد چالش متوجه از جانب ایران و اسرائیل، اگر نام شما «مایک پمپئو» وزیر خارجه سابق امریکا یا «جان بولتون» مشاور سابق امنیت ملی امریکا نیست و برای لابی جنگ طلبی مانند «بنیاد دفاع از دموکراسی ها» کار نمی‌کنید احتمالا متوجه تصمیم ترامپ برای خروج از برجام و پیامد‌های آن می‌شوید.

برجام یکی از سخت گیرانه‌ترین تصمیم‌های سیاست خارجی در نیم قرن اخیر بود. ایران اکنون اورانیوم بسیار غنی شده‌ای در اختیار دارد که اگر ترامپ امریکا را از برجام خارج نساخته بود این میزان اورانیوم غنی شده را در اختیار نداشت. اکنون تعداد سانتریفیوژ‌های پیچیده‌تر بیش‌تری در ایران در حال کار هستند. بایدن متعهد شده بود در صورت به قدرت رسیدن، برجام را احیا کند. با این وجود، احترام او به لابی قدرتمند اسرائیل باعث تردید او در این باره شد و زمان از دست رفت.

اکنون ایران به جای یک سال یا بیش‌تر ممکن است بتواند ظرف چند هفته بمب اتمی را بسازد. واقعیت آن است که بمباران تاسیسات ایران نمی‌تواند توانایی آن کشور را برای دستیابی به سلاح هسته‌ای از بین ببرد و تنها می‌تواند آن را به تعویق اندازد. حمله نظامی به تهران تنها تندرو‌ها را در آن کشور متقاعد می‌سازد که به کشوری دارای سلاح هسته‌ای آن هم به طور علنی تبدیل شوند.

به دلیل تصمیمات ترامپ، گزینه‌های امروز جذاب به نظر نمی‌رسند. به احتمال زیاد در سال ۲۰۲۲ میلادی، اسرائیل و حامیان‌اش در امریکا از احتمال حمله پیشگیرانه اسرائیل خواهند گفت. امیدوارم بایدن به حرف آنان گوش ندهد و به صراحت اعلام کند هر کشوری که خواستار جنگ با ایران است باید این کار را خود به تنهایی انجام دهد و نمی‌تواند روی حمایت امریکا حساب کند. حتی اگر بایدن بخواهد روی موضوعاتی، چون تحولات آسیا، تغییرات آب و هوایی و شیوع کرونا تمرکز کند و همزمان توجه کم‌تری به خاورمیانه داشته باشد نیز نمی‌تواند به طور کامل آن منطقه را نادیده گیرد.

هم چنین، بایدن باید دغدغه حل مشکل اعتبار امریکا را داشته باشد. مشکل برخلاف آن چه برخی می‌گویند اراده ضعیف بایدن یا عقب نشینی آشفته نیرو‌های امریکایی از افغانستان نیست. تعهدات زمانی معتبر هستند که رقبای بالقوه تشخیص دهند یک قدرت بزرگ علاقه آشکاری به دفاع از یک موضوع، حوزه و منطقه‌ای معین دارد و توانایی تحمیل هزینه‌های قابل توجه بر مهاجمان را دارد. زمانی که علائق کم‌تر از توانایی‌های ضروری هستند متقاعد کردن دیگران به این که آیا مایل به رفتن به لبه پرتگاه یا فراتر از آن هستند یا خیر بسیار دشوارتر خواهد بود.

امریکا امروز به دو دلیل مشکل اعتبار دارد نخست آن که بیش از حد متعهد شده است. بدان معنا که اجرای همزمان همه تضمین‌های امنیتی کار دشواری است. این رویکرد در طول زمان، منابع و اراده سیاسی یک کشور را تخلیه می‌کند. به همین دلیل، امروز اعتبار امریکا تا حدودی کاهش یافته است بدان خاطر که کشور به طور کلی از جنگ‌های بیهوده خسته شده است جنگ‌های احمقانه‌ای که اتفاقا با هدف حفظ اعتبار آغاز شده بودند! به همین خاطر، تندرو‌ها در امریکا هر گاه فردی سعی در پایان دادن به یکی از درگیری‌ها داشت او را حامی مماشات قلمداد می‌کردند و در نهایت همان مشکلی را که ادعا می‌کردند قصد حل آن را داشتند تشدید می‌کردند.

دوم آن که اعتبار امروز امریکا به همان اندازه که توسط دو قطبی شدن داخلی و ناکارآمدی سیاسی تضعیف شده متاثر از واکنش‌های خارجی نیز بوده است.

دولت‌های دیگر جهان با خود می‌گویند چرا باید سیاست های‌شان را با امریکا تطبیق دهند در حالی که ممکن است رئیس جمهوری بعدی در جهتی کاملا عکس جهت فعلی حرکت کند؟ چرا باید برنامه‌های پرهزینه را با امریکا، با کشوری هماهنگ کرد که در تصویب بودجه برای مدیریت کرونا و اجرای یک طرح زیرساختی مشکل دارد؟ کاهش ایمان به توانایی اساسی امریکا برای انجام امور به طور اجتناب ناپذیری در حال از بین بردن اعتبار امریکا بوده است. حتی زمانی که اراده وجود دارد متقاعد کردن دیگران به این که می‌توانید به وعده های‌تان عمل کنید حائز اهمیت است.

درباره بحران انسانی بعدی من نمی‌دانم در کجا رخ خواهد داد: افغانستان؟ ونزوئلا؟ میانمار؟ لبنان؟ صحرای جنوب آفریقا؟ با این وجود، ترکیبی از فشار‌های زیست محیطی، خشونت مداوم و فروپاشی اقتصادی احتمالا باعث دردسر‌های تازه‌ای برای جامعه جهانی خسته از تراژدی‌های گذشته و یک بیماری همه گیر سرسخت خواهد شد.

هرگاه چنین اتفاقی روی داد بلافاصله کمیاب‌ترین منبع ریاست جمهوری را مصرف می‌کند: زمان. وقتی در حال تهیه فهرستی رئوس کار و چالش‌های پیش رو هستید اضافه کردن موارد بیشتری مانند جنگ داخلی در حال گسترش اتیوپی، بحران مهاجرت و پناهجویان در جریان، احتمال سقوط اقتصاد کلان یا فاجعه زیست محیطی بازی کودکانه به نظر می‌رسد.

در حال حاضر زمان آن رسیده تا خبر بد را اعلام کنم. همان طور که به سال ۲۰۲۲ نگاه می‌کنم هیچ یک از مسائل ذکر شده در بالا به اندازه چالش‌هایی که امریکا در داخل با آن مواجه است برای آینده این کشور و زندگی آمریکایی‌ها تا پایان این قرن اهمیت ندارد. اکنون تحلیلگران درباره خطر بسیار واقعی جنگ داخلی در امریکا هشدار می‌دهند احتمالی که چند سال پیش غیر قابل تصور به نظر می‌رسید.

حتی اگر تنش گسترده‌ای رخ ندهد تصور مجموعه‌ای از انتخابات مورد مناقشه، دولت‌هایی انتخابی که نماینده اراده مردم نیستند و مشروعیت گسترده‌ای ندارند و ناتوانی فزاینده نهاد‌های دولتی در انجام موثر وظایف اساسی‌شان آسان است. علاوه بر تهدید آزادی‌های اساسی و کیفیت زندگی امریکایی ها، اختلافات داخلی از این نوع اجرای یک سیاست خارجی موثر را تقریبا ناممکن می‌سازند و به زوال امریکا سرعت می‌بخشند.

صریح بگویم به گمانم تنها انجام اصلاحات گسترده قانون اساسی برای متوقف کردن پوسیدگی نهادی در امریکا و جنون حزبی که در حال خوردن پایه‌های دموکراسی امریکاست امری مفید خواهد بود که به گمانم دستیابی به این هدف در زمان فعلی فراتر از توانایی هر فردی است. با این وجود، تلاش عمده اصلاحات مسلما با مقاومت شدید به ویژه از سوی حزب جمهوری خواه مواجه خواهد شد که خواستار حفظ ویژگی‌های ضد دموکراتیک نظم سیاسی موجود است.

منبع: فارین پالسی / ترجمه: فرارو