بعد از واکنشهای منفی گسترده به سخنان کاظم موسوی، نمایندۀ مجلس، دربارۀ ساز و موسیقی، آقای موسوی مدعی شد که رسانهها سخنانش را تحریف کردهاند و البته از هنرمندان هم عذرخواهی کرد.
خبرگزاری تسنیم روز چهارشنبه نوشت: «خبرنگار تسنیم با بررسی فایل صوتی اظهارات کاظم موسوی به این نتیجه رسید که خبرنگاران رسانه اشتباهی در انعکاس نداشته و اگر مقصری در میان باشد، شخص آقای موسوی است که اظهاراتی خلاف قانون و قوانین رایج کشور داشته و اظهارات باب میل و شخصی خود را از موضع حکومتی بیان کرده است.»
حتی پیش از اینکه تسنیم ادعای کاظم موسوی دربارۀ تحریف سخنانش را رد کند، با توجه به سیاق سخن این نمایندۀ مجلس، کاملا آشکار بود که هیچ خبرنگاری به دروغ از قول وی ننوشته است «اگر افرادی که به دنبال آلات موسیقی یا امیال شخصی خودشان هستند، کشورهای دیگر هستند میتوانند از ایران بروند.» اما حالا که اصولگرایان هم مهر ابطال بر ادعای تحریف سخنان کاظم موسوی زدهاند، به نظر میرسد جناب موسوی اکنون یک عذرخواهی هم به خبرنگاران بدهکار است! اینکه چیزی بگوییم در نفی هنرمندان، سپس برای خارج شدن از تنگنا، خبرنگاران را به ناحق به دروغنویسی متهم کنیم، آیا عملی اصولگرایانه و اخلاقی و دیندارانه و خداپسندانه است؟ مسئولیتپذیری یعنی پذیرش مسئولیت اقوال و افعال. اینکه آدم مسئولیت سخن خودش را به گردن دیگران بیندازد، کجایش مصداق رفتار مسئولانه است؟ البته قرآن هم گفته است: خُلِقَ الانسانُ ضعیفاً (انسان ضعیف خلق شده است). هر فردی در تنگنا ممکن است توپ را به زمین دیگران بیندازد تا دروازهاش گلباران نشود! این رفتار انسانی، خودش یکی از دلایل وجود مطبوعات آزاد در هر جامعهای است. بویژه اینکه سیاستمداری که اشتباه میکند، بیش از یک فرد گمنام و بیمقام در معرض قضاوت و انتقاد مردم قرار میگیرد و لاجرم انگیزۀ بیشتری برای رو آوردن به رفتار و گفتار غیر مسئولانه دارد. اما از این نکات که بگذریم، نکتۀ اصلی در این یادداشت این است که رفتار غیر مسئولانۀ کاظم موسوی در قبال خبرنگاران، پدیدۀ نوظهوری در جامعۀ ایران نیست. بسیاری از رجال سیاسی و فرهنگی ایران چنین برخوردی با خبرنگاران دارند. در همین ده سال گذشته بارها پیش آمده که یکی از همین آقایان اسمورسمدار، که بعضا حتی مدافع آزادی و دموکراسی هستند، با یک خبرنگار مصاحبه کرده و بعد از انتشار مصاحبهاش، مدعی شده که آن خبرنگار حق نداشته حرفهای او را منتشر کند چراکه او آن حرفها را در یک گپ و گفت دوستانه بیان کرده نه در یک "مصاحبه". البته این ادعا نوظهور است.
قدیمترها که امکان انتشار سریع فایل صوتی مصاحبه در فضای اینترنت وجود نداشت، چنین مصاحبهشوندگانی مدعی میشدند خبرنگار با جعل و تحریف و تقطیع فراوان سخنانشان را منتشر کرده. ولی امروزه اگر یک خبرنگار کارش را به درستی انجام داده باشد، به راحتی میتواند با انتشار فایل صوتی مصاحبه، ثابت کند که مو لای درز متن منتشر شدۀ مصاحبه یا خبرش نمیرود.
بنابراین سلبریتیهای فرهنگی و فلسفیای که از رندی بیشتری برخوردارند، مدعی میشوند که خبرنگار "گپ خصوصی" را به عنوان "مصاحبه" منتشر کرده. در چنین مواردی، عدهای انتظار دارند خبرنگار ثابت کند که متن منتشره گپ نبوده و مصاحبه بوده.
اما واقع مطلب این است که آن فرد مشهور موظف است که ثابت کند حرفهایش با یک خبرنگار، حرف خصوصی بوده. چراکه وظیفۀ خبرنگار این است چیزهایی را که مردم نمیدانند، به اطلاع مردم (یا جامعه) برساند. وظیفۀ خبرنگار اطلاعرسانی و آگاهیبخشی به جامعه است نه حفظ منافع مشاهیر و مقامات.
اینکه انتشار فلان حرف از فلان فیلسوف یا سیاستمدار، به سود گویندۀ آن حرف است یا به ضرر وی، کار مسئول دفتر یا مسئول روابط عمومی تشکیلات آن آدم "برجسته" است که به هر دلیلی شهرت یا محبوبیتی در جامعه کسب کرده و سخت نگران است مبادا مردم از پشت پردۀ افکار و اقوالش باخبر شوند.
اگر قرار بود روزنامهنگاران دنیا مطابق منافع سیاستمداران و متفکران و هنرمندان عمل کنند، بسیاری از حقایق مهم زندگی اجتماعی انسان مدرن پنهان و پوشیده باقی میماند. از ماجرای واترگیت گرفته تا اسرار جنگ ویتنام و کشت و کشتار کمونیستهای محترم در شوروی و چین و کامبوج و فسادهای مالی و اخلاقی متفکران و سیاستمداران و هنرمندان و ورزشکاران مشهور.
همین چند وقت قبل بود که روزنامۀ نیویورک تایمز دربارۀ شلیک اشتباه ارتش آمریکا به یک خانوادۀ افغانی در روزهای پایانی حضور آمریکا در افغانستان افشاگری کرد. یا روز گذشته روزنامۀ واشنگتن پست دربارۀ حضور نظامیان اسرائیل در جنگ یمن طی چند سال اخیر افشاگری کرد.
در چنین مواردی، روزنامهنگار و روزنامه باید دو دو تا چهار تا کنند که انتشار این اخبار مهم، خوشایند رئیس جمهور آمریکا و نخستوزیر اسرائیل خواهد بود یا نه؟ حتی اگر خبر یک شلیک اشتباه و مرگبار را یک مقام نظامی یا سیاسی، خارج از یک مصاحبه به یک روزنامهنگار گفته باشد، آن روزنامهنگار موظف است حقیقت ماجرا را به اطلاع مردم برساند.
گاهی هم پیش میآید که یک سیاستمدار یا چهرۀ فرهنگی یا هر فرد مهم دیگری، مدعی میشود که سخنانش را دزدهاید. یعنی او نمیدانسته که خبرنگار (یا هر فرد دیگری) در حال ضبط سخنانش است. حتی اگر این طور بوده باشد، اگر حرفهای او اهمیتی عمومی داشته باشد، انتشار آن سخنان موافق وظیفۀ روزنامهنگار است. قبل از انتخابات ریاست جمهوری اخیر آمریکا، روزنامۀ واشنگتن پست به فایل صوتی سخنان خواهر دونالد ترامپ دست پیدا کرد؛ سخنانی که کاملا علیه رئیس جمهوری آمریکا بودند و در "مصاحبه با واشنگتن پست" هم بیان نشده بودند. اما واشنگتن پست به درستی آن سخنان را منتشر کرد.
در ایران هم که فرهنگ تعریف و تعارف یا همان دورویی و نفاق موج میزند، خبرنگاران و روزنامهنگاران در مواجهه با سیاستمداران و متفکران و هنرمندان، تجربههای عجیبی را از سر میگذرانند. مثلا چند سال پیش داریوش مهرجویی در مصاحبه با یک (یا چند) روزنامهنگار، گفته بود منتقدینی که فیلمهای اخیر مرا قبول ندارند، خر هستند! و تاکید هم کرده بود که دقیقا همین جمله را بنویس.
اما بعد از انتشار مصاحبه، وقتی دید هوا پس است و همه دارند از او بابت جملۀ توهینآمیزش انتقاد میکنند، شاکی شد که چرا آن روزنامهنگار حرفش را منتشر کرده! یا مثلا با رئیس فلان فرهنگستان یا فلان روشنفکر مدعی اخلاقگرایی مفصلا مصاحبه میکنی، اما بعد از انتشار مصاحبه، وقتی که مصاحبهشونده با بازتاب منفی سخنانش مواجه میشود، به دروغ ادعا میکند آن حرفها را نه در خلال یک "مصاحبه" بلکه در جریان یک "گپ خصوصی" بیان کرده و روزنامهنگار حق انتشار سخنانش را نداشته است.
سیاق هر متنی به خوبی نشان میدهد که سوال و جوابهای متن دلالت بر "مصاحبه" دارند یا دلالت بر "گپ". گپ شامل سخنان پراکنده میشود. دو نفر که مشغول گپزدن هستند، از هر دری سخنی میگویند و ممکن است سخنانشان فاقد وحدت موضوعی و ارتباط منطقی باشد. ولی وقتی کل یک گفتوگو اختصاص به یک موضوع خاص دارد، و روزنامهنگار مثلا پنجاه دقیقه دربارۀ "مجلۀ مهرنامه" یا "فرهنگستان علوم" یا "سیاست خارجی ایران" یا "جایگاه علمی دکتر حسابی" سوال کرده و جواب شنیده و بر اساس جوابها مجددا سوال کرده، تلاش مصاحبهشونده برای گپ جلوه دادن مصاحبه، مصداق بارز رفتاری رندانه، بزدلانه و غیر مسئولانه است.
اما جدا از این نقد اصولی، اگر کسی به هر دلیلی شهرتی دارد و سخت هم نگران است مبادا تفاوت ظاهر و باطنش آشکار شود، بهتر است با هیچ روزنامهنگاری "گپ" نزند تا مبادا پستوگفتههایش به گوش خلقالله برسد!
به هر حال، جدا از رجال سیاسی و ارباب قدرت، متفکران و روشنفکران و هنرمندان هم در بسیاری از موارد دیواری کوتاهتر از دیوار روزنامهنگار پیدا نمیکنند و به گاه گیر افتادن در تنگنای ناشی از سخنان خودشان، ترجیح میدهند کاسهکوزهها را بر سر روزنامهنگاران بشکنند.
چنین کاری، هزینهای هم ندارد. کافی است آن فرد مشهور یکی دو دروغ علیه آن روزنامهنگار بگوید تا لااقل عدهای که از حقیقت ماجرا بیخبر هستند و روزنامهنگاری را با "جلب نظر بزرگان" اشتباه گرفتهاند، باور کنند که خطا از روزنامهنگار بوده و آن سلبریتی سیاسی یا هنری یا فلسفی، سر سوزنی به دروغ و نفاق و دورویی و ریاکاری آلوده نیست.
با این حال وظیفۀ روزنامهنگار این است که مرعوب این قبیل ادعاهای دروغین نشود و کارش را انجام دهد ولو که کارش، یعنی خبر یا گزارش یا مصاحبهای که منتشر میکند، به پرسونا و پرستیژ پوشالی فلان فرد محبوب یا مشهور لطمه بزند.
غوغای ناشی از تکذیبهای دروغین، بسیار زود فروکش میکند و آنچه باقی میماند، همان "خبر" یا "گزارش" یا "مصاحبه" است که به اطلاع افکار عمومی رسیده و به درک بهتر آیندگان از تاریخ این سرزمین (یا هر سرزمین دیگری) کمک خواهد کرد.
هر دولتمرد یا سیاستمدار یا متفکر یا روشنفکر یا هنرمندی، فردی صاحب قدرت است. قدرت سیاسی یا قدرت اجتماعی. صاحبان قدرت علیالقاعده باید از روزنامهنگاران بترسند. پس اگر سیاستمداران و روشنفکران و هنرمندان از روزنامهنگاران میترسند، بگذار که بترسند! منبع: عصر ایران