مساله مهمی كه در جامعه اهمیت دارد و با بیاهمیتی مواجه شده، خودكشی است. اینكه بگوییم زندگی كردن به زحمتش میارزد یا نه پاسخی فلسفهای را میطلبد، اما اینكه چرا برخی انسانها بهطور ناگهانی دست به چنین اقدامی میزنند از منظر روانشناسی باید پاسخ داده شود. همه ما باید بدانیم كه انسان با رنج زاده شده اما با ظرفیتهای گوناگون روانی كه اگر ظرفیت روانی هر فرد در شرایطی كه به او تحمیل میشود تمام شود غالبا دست به چنین اقدامی «خودكشی» میزند. با بررسیهای دقیقتر مشخص شد مشكلات اجتماعی، اقتصادی «تورم»، محیط زندگی، وراثت و اختلالات روانی كه فرد دچار آن است دست به دست هم میدهد تا «خودكشی، خودسوزی و...» برای پایان دادن به آنچه كه تحملش سخت شده، رخ دهد. نباید به خودكشی جز پدیدهای اجتماعی نگاه كرد. این مساله گاهی به صورت یك اعتراض ممكن است بروز كند. چندی پیش با یك بررسی در استان ایلام مشخص شد زنانی كه امكان یا اجازه طلاق در خانواده را ندارند دست به خودسوزی میزنند. محدودیتها، استرس، ناكامیها، وسواس، افسردگی، كنارهگیری از اجتماع عواملی هستند كه در فرد باعث خودكشی میشود. جسم در برابر نیستی عقب مینشیند، با این جمله میتوان گفت؛ افرادی كه دست به خودكشی میزنند در برابر آنچه پیشرویشان قرار گرفته، ناتوان هستند و با عمل خودكشی به سختیها و دشواری پایان میدهند بنابراین اگر هر فرد به دلیل مشكلاتی در زندگیاش دست به خودكشی بزند دیگر زندگی معنا و مفهومی پیدا نخواهد كرد. پس حال اگر بخواهیم خودكشی را به لحاظ جنسیتی بررسی كنیم در مردان به دلیل مشكلات اقتصادی، بیكاری و اختلالات روانی بیشتر نمود پیدا میكند و در زنان با مشكلاتی مانند محدودیت، آزار و اذیت از سوی خانواده و اختلالات روانی كه در هر دو جنسیت «زن، مرد» وجود دارد و مربوط به سن و سال نمیشود. چرا انسان باید دست به خودكشی بزند؟ تسلیم در برابر آنچه از بیرون «محیط»، به فرد فشار میآورد و تحمل آن را سخت میكند؛ یك علت اصلی دارد كه مهمترین آن میتواند اختلال روانی در فرد باشد. این عامل مهم سبب میشود این فرد در تنگنا و در شوكهای ناگهانی نظیر (مرگ عزیزان، خیانت، مشكلات اقتصادی، بیكاری، عدم رضایت از آنچه كه در تصور فرد نسبت به اطراف ایجاد شده و...) دست به عملی چون خودكشی بزند. هر چند كه موارد دیگری نیز وجود دارد كه در ادامه این گزارش به آنها پاسخ داده میشود اما سوالی كه هر فرد باید در آن تامل كند این است كه با وجود تمامی مشكلات و سختیها در زندگی انسان چرا باید خودكشی را انتخاب كند؟ بیش از ۹۰درصد كسانی كه با خودكشی از دنیا میروند دچار اختلال روانی هستند كه مهمترین نوع این اختلال «افسردگی» است. به گفته متخصصان، لازم است دولتها برای پیشگیری، چند اقدام اساسی را در این زمینه در دستور كار خود قرار دهند. ناصر قاسمزاد مدرس دانشگاه و مدیر انجمن حمایت از سلامت، بهداشت و روان جامعه برای «اعتماد» از عوامل اصلی اقدام به خودكشی میگوید.
ارتباط مستقیم خودكشی با اختلالات روانی این روانشناس در ابتدای گفتوگو بحث در مورد خودكشی را به محیط بیرون «جامعه» ارتباط میدهد: «Suicid یا همان خودكشی؛ ارتباط مستقیمی با شیوع آن در جامعه دارد. مهمترین عامل در این عمل اختلالات روانی است كه در فرد وجود دارد. در واقع خودكشی یكی از بیماریهای روانی است كه افسردگی در حد بالایی را در درون فرد نشان میدهد. طبیعتا وجود عواملی مانند تورم، گرانی، مشكلات اقتصادی، نبود امنیت اقتصادی میتواند زمینهساز آسیبپذیر بودن اقشار جامعه در ارتباط با اضطراب و افسردگی باشد، اما افرادی كه دارای آسیبپذیری بیشتری هستند و به عبارتی پیمانه روانی آنها لبریز است و شرایط روحی مناسبی ندارند، میتواند زمینه را برای بروز بیماری همچون اقدام به خودكشی فراهم كند. بحث شیوع این بیماری نزد خانواده فرد، از قبیل اختلالات خلقی، اضطراب، افسردگی و... اینها نشانههایی هستند كه میتواند زمینه را برای اقدام فرد فراهم كند. در بخشی دیگر بحث تحریككنندههای روانی است كه از محیط اطراف ناشی میشود. اینها میتواند مسائل اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و مسائل فرهنگی باشد كه دست به دست هم میدهند و در جایی كه پیمانه ظرفیت روانی فرد پر میشود، شاهد این اقدام هستیم. البته مشكلات فرهنگی نیز در این میان وجود دارد كه در بخشی از جغرافیای این سرزمین، برخی افراد برای مقابله با فشار روانی شدید این اقدام را انجام میدهند كه بارها شاهد آن بودهایم. تمامی این موارد بررسی آسیببشناسی خاص خودش را دارد.»
خودكشی در میان مردان بیشتر از زنان است او درباره این میزان اقدام در میان مردان و زنان جامعه توضیح میدهد: «بهطور نرمال و طبیعی این بیماری نزد افرادی كه اختلالات روانی دارند شایعتر است. آماری كه اخیرا توسط رییس علوم پزشكی دانشگاه شهید بهشتی اعلام شد این بود كه در ایران از هر 3 نفر یك نفر به اختلالات روانی مبتلا است. حالا لزوما اینكه این یك نفر خودكشی میكند نیست، پس بنابراین ارتقای بهداشت روانی میتواند جلوی این آسیب را بگیرد. پس در موضوع حوزه سلامت بهداشت روانی عاملی كه مهم است، پاسخگویی به بهداشت جسمی و روانی شهروندان است كه از وظایف مهم دولتهاست. یعنی دولتها بتوانند تامین اجتماعی، تامین اقتصادی و تامین روحی را برای شهروندان فراهم كنند. اگر این نیازهای جسمی و روانی را دولتها پاسخ دهند، اما چون این نیازها به درستی تنظیم نشده است و باتوجه به آثار كمرشكن تورم و مشكلات اقتصادی در جامعه، شاهد كاهش سلامت بهداشت روان شهروندان و به نوعی افزایش شیوع نرخ این نوع بیماریها هستیم. بهطور اساسی اگر بخواهیم این آسیب را به صورت ریشهای بررسی كنیم باید نیازهای شهروندان بهطور كامل شناسایی شود. در میان جوانان اگر مراقبتهای لازم صورت نگیرد میتواند نرخ این عارضه را بیشتر كند. در ایران آمار خودكشی میان مردان بیشتر از زنان است. مردان در جامعه ما ستون اصلی خانواده هستند و مسائل مالی را متحمل میشوند. به هر حال تمام اقشار جامعه نیازهایی دارند و ما نمیدانیم به این نیازها به چه میزان پاسخ داده شده است. هنوز مساله دهه شصتیهای جامعه با مشكل ازدواج باقی مانده و نمیدانیم چقدر دهههای بعدی هم به آن اضافه خواهد شد. نرخ بیكاری در جامعه بسیار بالا است. همه اینها میتواند زمینه افسردگی را نزد فرد بیشتر كند و به همین تناسب میزان افزایش شیوع نرخ اختلالات روانی را برای زمینه اقدام به خودكشی فراهم كند.»
علایم اختلالات روانی در هر فرد متفاوت است قاسمزاد درخصوص زمینههای بروز اختلالات روانی در هر فرد میگوید: «اختلالات روانی در هر شخص علایم و نشانههای روانشناختی خودش را دارد به عنوان مثال؛ روابط با اطرافیان كاهش پیدا میكند، علایم جسمی و روانی بهطور مشهود در فرد (كاهش خوراك، كاهش خواب، دوری گزیدن از جامعه و...) هر چه میزان افسردگی در فرد بیشتر باشد این علایم بیشتر خود را نشان میدهد. اگر چنین فردی با علایم افسردگی ظرفیت و پیمانه روانیش پر شود فرد دست به خودكشی میزند. این اقدام بیشتر نزد كسانی صورت میگیرد كه نحوه تامل با جامعه و مشكلات را بلد نیستند و اقدام به خودكشی میكنند. این اختلالات در برخی افراد اگر منجر به خودكشی نشود به صورت وسواس، اضطراب و افسردگی ظاهر میشود.»
براساس آمارهای بینالمللی، سالانه در جهان ۸۰۰ هزار نفر به واسطه خودكشی جانشان را از دست میدهند و سیزدهمین عامل مرگ و میر در دنیا گزارش شده است. به این معنی كه در برابر یك نفری كه با خودكشی جان خود را از دست میدهد، ۲۰ نفر اقدام به خودكشی میكنند اما زنده میمانند. همچنین ۱.۳درصد از مرگ و میرهای جهان ناشی از خودكشی است. این در حالی است كه بررسی آمارهای خودكشی از سال ۹۶ تا ۹۹ در ایران نشان از افزایش روند این امر دارد. اما بررسی چرایی خودكشی در افراد حاكی است بیش از ۹۰درصد كسانی كه با خودكشی از دنیا میروند، دچار اختلال روانی بودهاند كه به گفته متخصصان، لازم است دولتها برای پیشگیری، چند اقدام اساسی را در این زمینه در دستور كار خود قرار دهند. حسین اسدبیگی، رییس گروه نظارت و هماهنگی دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی بهزیستی كشور، براساس گزارشی از ایسنا درخصوص آمار خودكشی اعلام كرده بود كه براساس آمارهای بهداشت جهانی، سالانه در جهان ۸۰۰ هزار نفر خودكشی میكنند و با خودكشی از دنیا میروند. طبق گزارش پزشكی قانونی در سال ۹۹ در ایران ۵۵۴۲ نفر جان خود را به دلیل خودكشی از دست دادند حال آنكه در سال ۹۸، ۵۱۴۳ نفر خودكشی كردند كه نشان میدهد ۳۹۹ نفر سال ۹۹ بیشتر از سال قبل خودكشی كردند. در دهه ۸۰ خودكشی در ایلام بسیار زیاد بود و اكنون كم شده است، اما علت این موضوع آن بوده كه آنها از جوامع سنتی به جوامع پیشرفته در حال گذار هستند، ولی همزمان فرهنگ آنها به صورت متوازن پیشرفت نكرده است؛ بهطور مثال برخی از دختران این استان با كسانی كه دوست ندارند به زور ازدواج میكنند. البته طی سالهای گذشته اقدامات زیادی برای پیشگیری از خودكشی در استانهای مختلف انجام شده است.